جنگل یوسانگ
#جنگل یوسانگ
#پارت ۱۷
_خب حله
کوک گفت و به سمت در رفت و موانع رو برمی داشت ته هم به کمکش رفت
لاهی اما هنوز نظر بدی در این مورد داشت
کوک آروم در رو باز کرد و اون ها رو بیرون برد و بعد به لاهی نگاه کرد که عمیقاً در فکر بود
_هی
با ندیدن توجهی از دختر به سمتش رفت و دستش رو روی شونش گذاشت
ناگهان دختر برگشت و خواست بزنتش
_لاهی
به خودش اومد و مشتش رو در دست کوک دید
_اوه ببخشید حواسم نبود
دستش رو رها کرد و به سمت بیرون راه افتاد
بعد از ظهر تقریبا بین ساعات ۴ تا ۶ بود و محیط آروم
انگار اونها جایی پنهان بودن
آروم به سمت سوپر مارکت راه افتادن
لاهی و ته مراقب بودن و کوک و بقیه مشغول باز کردن در
_آخه چرا قفله؟
کوک بلاخره در رو باز کرد و داخل سوپر مارکت رفتند
لاهی به سمت پیشخوان رفت و بعد از امنیت اشاره کرد که برن داخل
_هر چی خوردنیه بردارین مراقب باشین
خودش هم به راه افتاد و به سمت یکی از سبد ها رفت
کوک اما در بخش پیشخوان مراقب بود
نگاهی به زیر میز انداخت و اطراف رو از نظر گذروند
یهو با حس کردن اومدن کسی به سمت در رفت
که با اون پسر رو به رو شد همون که لاهی آورده بودش
_هی تو!
_اومدم..کمک
همونطور که نفس نفس میزد گفت و داخل شد کوک دوباره مقابل در ایستاد و منتظر موند
ته میدونست چقدر کوک عاشق شیرموزه و حتی در روز بیشتر از آب شیر موز می خوره
به سمت یخچالی که کمی عقب تر کشیده شده
رفت و سبد رو پر کرد
ولی ناگهان احساس کرد چیزی زیر پاش در حال حرکت پس نگاه کرد و خون روی کفشش رو دید
جیغ کشید و به عقب رفت که آلوده دیگه ای جلوش رو گرفت
از راهروی دیگه فرار کرد و با عجله به سمت پیشخوان رفت
کارین سریع بهش رسید و میله اش رو تو سر فرد آلوده زد
و دستش رو گرفت
_برینننن
فریاد زد و کوک سریع بیرون رفت و اوضاع رو چک کرد همه با هم به در هجوم آوردند و بدو به سمت آپارتمان رفتند
یوسانگ که از همه زودتر وارد شد جای قفل موند
اما لاهی درگیر یه فرد آلوده شده بود و از همه به جز ته عقب تر بود
ته با سرعت خودش رو بهش رسوند و چوب دستش رو به سر اون فرد کوبید بعد دستش رو گرفت و با هم به سمت در رفتند
هر دو وارد شدند اما یک فرد آلوده لباس لاهی رو می کشید
پس کوک سریع به سمت اون رفت لگدی بهش زد که دیگری به سمتش اومد لاهی داخل رفت کوک هم سریع خودش رو به داخل پرت کرد و یوسانگ در رو بست
اونها خودشون رو به در می کوبیدن
آروم با پارچه روی در رو پوشوندند و موانع رو گذاشتن
خوشبختانه کسی آلوده نشده بود
همه به سمت اتاق راه افتادند
فردا روز انتقال بود و اما قبل رفتن برای جیم و نکال و اون افراد غذا بردن
...
# بی تی اس
#پارت ۱۷
_خب حله
کوک گفت و به سمت در رفت و موانع رو برمی داشت ته هم به کمکش رفت
لاهی اما هنوز نظر بدی در این مورد داشت
کوک آروم در رو باز کرد و اون ها رو بیرون برد و بعد به لاهی نگاه کرد که عمیقاً در فکر بود
_هی
با ندیدن توجهی از دختر به سمتش رفت و دستش رو روی شونش گذاشت
ناگهان دختر برگشت و خواست بزنتش
_لاهی
به خودش اومد و مشتش رو در دست کوک دید
_اوه ببخشید حواسم نبود
دستش رو رها کرد و به سمت بیرون راه افتاد
بعد از ظهر تقریبا بین ساعات ۴ تا ۶ بود و محیط آروم
انگار اونها جایی پنهان بودن
آروم به سمت سوپر مارکت راه افتادن
لاهی و ته مراقب بودن و کوک و بقیه مشغول باز کردن در
_آخه چرا قفله؟
کوک بلاخره در رو باز کرد و داخل سوپر مارکت رفتند
لاهی به سمت پیشخوان رفت و بعد از امنیت اشاره کرد که برن داخل
_هر چی خوردنیه بردارین مراقب باشین
خودش هم به راه افتاد و به سمت یکی از سبد ها رفت
کوک اما در بخش پیشخوان مراقب بود
نگاهی به زیر میز انداخت و اطراف رو از نظر گذروند
یهو با حس کردن اومدن کسی به سمت در رفت
که با اون پسر رو به رو شد همون که لاهی آورده بودش
_هی تو!
_اومدم..کمک
همونطور که نفس نفس میزد گفت و داخل شد کوک دوباره مقابل در ایستاد و منتظر موند
ته میدونست چقدر کوک عاشق شیرموزه و حتی در روز بیشتر از آب شیر موز می خوره
به سمت یخچالی که کمی عقب تر کشیده شده
رفت و سبد رو پر کرد
ولی ناگهان احساس کرد چیزی زیر پاش در حال حرکت پس نگاه کرد و خون روی کفشش رو دید
جیغ کشید و به عقب رفت که آلوده دیگه ای جلوش رو گرفت
از راهروی دیگه فرار کرد و با عجله به سمت پیشخوان رفت
کارین سریع بهش رسید و میله اش رو تو سر فرد آلوده زد
و دستش رو گرفت
_برینننن
فریاد زد و کوک سریع بیرون رفت و اوضاع رو چک کرد همه با هم به در هجوم آوردند و بدو به سمت آپارتمان رفتند
یوسانگ که از همه زودتر وارد شد جای قفل موند
اما لاهی درگیر یه فرد آلوده شده بود و از همه به جز ته عقب تر بود
ته با سرعت خودش رو بهش رسوند و چوب دستش رو به سر اون فرد کوبید بعد دستش رو گرفت و با هم به سمت در رفتند
هر دو وارد شدند اما یک فرد آلوده لباس لاهی رو می کشید
پس کوک سریع به سمت اون رفت لگدی بهش زد که دیگری به سمتش اومد لاهی داخل رفت کوک هم سریع خودش رو به داخل پرت کرد و یوسانگ در رو بست
اونها خودشون رو به در می کوبیدن
آروم با پارچه روی در رو پوشوندند و موانع رو گذاشتن
خوشبختانه کسی آلوده نشده بود
همه به سمت اتاق راه افتادند
فردا روز انتقال بود و اما قبل رفتن برای جیم و نکال و اون افراد غذا بردن
...
# بی تی اس
۱.۶k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.