𝐏𝟏

ا.ت
خواب بودم ک با صدای مامانم بیدار شدم..

م.ت:اااا.تتتتتت بیدارشوووو ساعت ۱۲ظهرههه داییتینا از فرانسه میخوان بیاااننن
ا.ت:دایی سوهیوننننننن؟؟؟؟(بابای جیمین)
م.ت: ارهههههه بلندشو دیگهههه
ا.ت:اااااههه باشههه


عایشششش..بازم جیمین میخواد بیاد..اه..منو جیمین از بچگی باهم دعوا پاشتیم و باهم بد بودیم..یاد ندارم ک یروز رو بدون دعوا باهم گذرونده باشیم://
الان حدود ۲,۳ سالی میشه ک ندیدمشون..ینی جیمین خوشگل شده؟؟اوممم..نهههه چی دارم میگمممم نه نه..هوففف

بلند شدم و رفتم دسشویی کارامو انجام دادم..رفتم پایین..
م.ت:چ عجب اومدی:/ چایی بریزم🗿؟
ا.ت: اره بریز..کرسی
ا.ت: کی میان؟
م.ت:واسه ناهار اینجان..
ا.ت:(چایی پرید تو گلوش)اوهوع اهوع(سرفه)چبیییی
م.ت:چته دختررر😐
ا.ت:چرا زودتر بیدارم نکردیییی
م.ت: مگه گفتم الان میان😐
ا.ت:پ چی
م.ت:ساعت ۲ اینطورا اینجان🗿
ا.ت:هوففف..


چاییمو خوردمو رفتم بالا..خب خب خببب باید خوشگل کنممم
ا.ت:هنن نهه واس چی باید خوشگل کنمم مگه کیا دارن میان انکار کین:///
داییمو زن و بچشن دیگهه🗿ولیی خوشگل میکنم ک جیمین بهم حسودیش بشه🗿
اهوممم..نهه چی دارم میگم اصننن://
هوففف



رفتم و ی دوش ی ربعه گرفتم و اومدم بیرون..موهام ک تا کمرم بود و سشوار کشیدم..روتین پوستیمو انجام دادم..لباسمو پوشیدم و ی میکاپ سبک و خوشگل کردم..
داشتن ب خودم عطر میزدم ک صدای زنگ در اومد..






خبببب
چطور بود؟