ستاره من(پارت14)
ستاره من(پارت14)
* جیمین تو همین فکرا بود که تهیونگ محکم زد تو سر جیمین*
جیمین: اخخخ لاشی چیکار میکنی *داد*
*تهیونگ بدو بدو فرار کرد*
تهیونگ: خدا به من رحمم کنننن غلططط کردمممم
*جیمین هم دنبال تهیونگ رفت*
ویو ا. ت
صدای داد حیمین رو شنیدم رومو اون ور کردم دیدم تهیونگ با جیمین دارن دعوا میوفتن خدااا وقتی عصبانی میشی خیلی جذابهه چییی نهه من دارم چی میگم چم شده
جئونگ: به چی فک میکنی
ا. ت: ه. ه. چی
جئونگ: باشه
ا. ت: من من دیگه سیر شدم میرم تو چادر
ا. ت* رفت*
یونا: این چشه
جئونگ: نمیدونم عجیبه
یونا: اوف
ویو جیمین
بعد کتک زدن اون توله سگ رفتم اون رفتش پیش جنگکوک منم با یه بهونه رفتم و راه افتادم سمت چادر ا. ت رفتم تو که ا. ت درحال انجام مدیتیشن بود
جیمین: عشقم چیکار میکنی
ویو ا. ت
رفتم تو چادر برای اینکه اروم بشم مدیتیشن کنم از کیفم وسایل مدیتیشن رو بیرون اوردم چیدم و داشتم مدیتیشن انجام میدادم با صدای که شنیدم یه لحضه یخ زدم بعد سرمو اروم اون ور کردم و چشمام گشاد شد
ا. ت: ت. ت. تو ا. اینجا چیکار میکنی؟
جیمین: میخوام معشوقمو ببینم اشکالی داره
ا. ت:*لبخند زدم بعد سریع قیافمو جدی کردم رفتم سمت جیمین دستشو گرفتم*
ا. ت: چیمین پاشو برو الان کسی بیاد چی برو جیمین
جیمین: جیمین دست ا. ت رو کشید ا. ت افتاد تو بغل جیمین
ا. ت: ب... ب... ب... خشید
جیمین:*چونه ا. ت رو گرفت کوشوند سمت صورتش و......
* جیمین تو همین فکرا بود که تهیونگ محکم زد تو سر جیمین*
جیمین: اخخخ لاشی چیکار میکنی *داد*
*تهیونگ بدو بدو فرار کرد*
تهیونگ: خدا به من رحمم کنننن غلططط کردمممم
*جیمین هم دنبال تهیونگ رفت*
ویو ا. ت
صدای داد حیمین رو شنیدم رومو اون ور کردم دیدم تهیونگ با جیمین دارن دعوا میوفتن خدااا وقتی عصبانی میشی خیلی جذابهه چییی نهه من دارم چی میگم چم شده
جئونگ: به چی فک میکنی
ا. ت: ه. ه. چی
جئونگ: باشه
ا. ت: من من دیگه سیر شدم میرم تو چادر
ا. ت* رفت*
یونا: این چشه
جئونگ: نمیدونم عجیبه
یونا: اوف
ویو جیمین
بعد کتک زدن اون توله سگ رفتم اون رفتش پیش جنگکوک منم با یه بهونه رفتم و راه افتادم سمت چادر ا. ت رفتم تو که ا. ت درحال انجام مدیتیشن بود
جیمین: عشقم چیکار میکنی
ویو ا. ت
رفتم تو چادر برای اینکه اروم بشم مدیتیشن کنم از کیفم وسایل مدیتیشن رو بیرون اوردم چیدم و داشتم مدیتیشن انجام میدادم با صدای که شنیدم یه لحضه یخ زدم بعد سرمو اروم اون ور کردم و چشمام گشاد شد
ا. ت: ت. ت. تو ا. اینجا چیکار میکنی؟
جیمین: میخوام معشوقمو ببینم اشکالی داره
ا. ت:*لبخند زدم بعد سریع قیافمو جدی کردم رفتم سمت جیمین دستشو گرفتم*
ا. ت: چیمین پاشو برو الان کسی بیاد چی برو جیمین
جیمین: جیمین دست ا. ت رو کشید ا. ت افتاد تو بغل جیمین
ا. ت: ب... ب... ب... خشید
جیمین:*چونه ا. ت رو گرفت کوشوند سمت صورتش و......
۴۲۶
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.