: عـه اینقد وول نخـورباید تو بغلش جا شـم)

: عـه اینقد وول نخـورباید تو بغلش جا شـم) 
: وای تولـه چی میـخوای
: موخوام بیـام بغـلت تو که خـواب از سر من پروندی
: ببشـید
: یه حالـی ازت بگـیرم الان
: دیـــــــووووث نـــــشوووو
: کـر شدم کره خر مامانـم منو سالـم تحویلـت داده ها
: اصلا تابلـوعه انداختـنت به من زر نزنا
: منـو انداختن؟
: اره چخـبره بازوهات نمیـزاره برم تو بـغلـت (من فداشـون شم)

: خو از فردا لاغـر کنمشون؟ 
: از ایـن غلـطا نمیـکنی
: خودت گفـتی خو
: من غلـط کلدم
: خخخ ای جونـم حالا فهمیدی کیو انداختـن به اون یکی
راه میفتـه و از اتاق میـره بیرون ، ناراحـت شده چون فکـر میکنه جدی گفـتی... 
پشـت سرش میری تا بـفهمی چیـکار میکـنه ☺
میره رو بالکـن و بیـرونو نگاه میکـنه  
از پسـت نزدیکـش میشی ... 
چشماشـو میگیـری و خودتو میچسـبونی بهش 
بعد میگـی : 
: اگه گفـتی کیم؟ 
: بهـم دس نزن تو عـن عاقایی
: ولـی من هنـوز تو شوکم 
: برا چی؟ 
: اخـه یه فرشـته ای مثـل تو چجور حاضر شد با من ازدواج کـنه؟ ☺

اون اروم میشه ☺ ضربـان قلـبش میاد پاییـن و احساس برتری میکـنه 
اون خوشحاله و همیـن برای تو بسـه  
لبـخندش راضیـت میکنه 
مثـل یک پر از رو زمیـن بلنـدش میکـنی 
میبریـش و میزاریش رو تخـت

: اقایـیم
: جون دلـم
: خدا خیـلی مهربـونه که تو رو بهـم داده  
: برای من کـه معجزه کرده تو رو داده
: عاقایـیم عاشقـتم ❤
: من بیـشترر

♡☆⇝Morteza⇜☆♡