باز هم تنگ غروب است
باز هم تنگ غروب است
و دلم را غم گرفت
اشک تنهایے من
با درد من مرهم گرفت
باز هم بےهمدلم،
بےهمزبانم خسته ام
زندگی افتان و خیزان است
و دق مرگم گرفت ...
و دلم را غم گرفت
اشک تنهایے من
با درد من مرهم گرفت
باز هم بےهمدلم،
بےهمزبانم خسته ام
زندگی افتان و خیزان است
و دق مرگم گرفت ...
۵۳۸
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.