دوسال پیش این موقع

دوسال پیش این موقع.......
همه چی فرق داشت..
دنیا
ادماش
هوا
خودم
تو..
تو
و حتی خدا
دوسال پیش این روزا تو پوست خودم جا نمیشدم
همش به روز تولدت فکر میکردم
به روز تولدت که قشنگترین تاریخ تو تموم تقویم بود.
دوسال پیش این روزا به تنها چیزی ک نمیتونستم فکر کنم بی تو زنده موندن بود..
چقدر عشق بود تو نگاهت....
یادته؟
نگاهات تو آینه ماشینو یادته؟
یادته کجا برات تولد گرفتم؟
حتما یادته...
مگه میشه یادت نباشه!!!
عکس بازیاتو...
یادته تو گرما چجوری کیکو بردیم ک وانره؟
یادت هست چندبار با صدات و نگات گفتی عاشقمی؟
بستن چشمات موقع کباب خوردنو یادته؟
یادته بهم میگفتی اصلا فکرشم نمیکردم مردی پیداشه که تمام فکرش عشقش باشه؟
همشو یادته مگه نه؟
ولی عشق تو نگاتو یادت نیست
برق چشاتو یادت نیست...
حالت لباتو موقع فوت کردن شمع تولدت یادت نیست..
بالا دادن گونه های خوشگلت و حالت چشات... راستی بهت گفته بودم که خوشگلترین قاتل دنیایی؟!!!
روز باز کردن چشمات ک من هنوزم میمیرم براشون...
روز اومدن دستای لعنتیت که بخاطر معجزه ی انتقال ارامششون بهشون میگفتم پیغمبر من...
روز زمینی شدن پاهات ک دلمو فرش کردم زیرشون و ازون زیر راه رفتنتو نگاه میکردم و
دلم قنج میرفت برات...
روز هبوطت و روز سکوتم ...
روز تولدت و روز مرگ احساسم ...
زمینی شدنت و آسمونی شدنم...
مبارک اونی ک براش منو شکستی
اونی ک بخاطرش له شدم...
اونی ک همیشه بیشتر از من بود تو قلبت...
روز تولدت مبارک قاتل خودم...
الهی غرق خوشی باشی بدون من...
ولی یه سوال ذهنمو مشغول کرده

بخاطر تموم لحظه هایی ک کنار هم زندگی کردیم و غرق خوشی بودیم..
بخاطر دستای مردونم که عاشقشون بودی...
بخاطر قلب داغونم....
بخاطر منی ک جز تو ارزویی نداشتم..
بخاطر نگاهت به من قبل از فوت کردن شمع تولدت...
بهم بگو وقتی چشماتو بستی کیو ارزو کردی تنها ارزویِ من؟
چیو آرزو کردی تمامِ ارزویِ من؟

تولدت مبارک