سلام یا مولا

سلام یا مولا
به این امید اینو می نویسم که تو بیایی و بخوانیش می دانم که از دلم خبر داری ولی نوشتن یه چیز دیگست.
آه، چه آرزوهایی که نداشتم . همه بر باد رفتن ، گره چنان در زندگیم افتاده دارم دیوانه می شم.....
آره راست می گی شده کسی هم به مشکلات شما هم توجه کنه همش که نمی شه شما به مشکلات ما توجه کنید پس ما آدم نیستیم، این که یادم افتاد الان چه حالی داری از دست ما و من کارهای ما ومن، هرچی بگم غیر از سر شکسته گی وشرمساری وشکستن قلب شما چیز دیگری در دفتر عمرم ندارم.
بمیرم برای این همه مدتی که غریب بودی وهستی
بمیرم برای این همه اشکی که ریختی وباز خواهی ریخت،
بمیرم برای چشم های خسته ات از بی خوابی هایت از غصه هایت که من بدبخت هم عاملش هستم
روزگار برعکس شده به جای اینکه ما منتظر شما باشیم تا که قدم روی جفت چشم های مابگذاری حالا شمایید که منتظر ما شدید تا آدم بشیم.
به جای اینکه ما سعی کنیم مشکلات سر راه ظهور شمارابرطرف کنیم حالا شمایید که دارید مشکلات سر راه زندگی مارابرطرف می کنید
به جای اینکه شما از ما انتظار کاری داشته باشید ماییم که انتظار داریم که برای ما کاری بکنید.
خیلی سخته واقعا سخته این همه مدت بین دشمن و دوست نادان بودن. چه بسا اعمال بدم مرا هم سو کرد با دشمنانت .
آقاجانم بدم خودم قبول دارم ولی غیر از تو کسی را ندارم .
ای امیدم ای تکیه گاهم ای اول وای آخرم .....قسمیکه تاحالا همیشه دستم را گرفتی وباز هم میگیری میخوام قسمی دستمرا بگیری بشم اونی که شما میخواهید.
از طرف خودم و همه شیعه ها واقعا معذرت می خوام .
اللهم عجل لولیک الفرج