پارت سیو سومم

پارت سیو سومم

ماری**

جک منو رسوند و رف
تا رسیدم شروع کردم به اماده شدن
اول حموم رفتم و کلی به بدنم و موهام رسیدم

بعدش میکاپ عالی کردم
لباس خفن پوشیدم
وووو

تمام
بعد ۳ ساعت تموم شد
و الان ساعت ۷ و ۴۵ دقیقس
لنا داره زنگ میزنه

الو؟

لنا:کجایی پس؟

الان میام تو رفتی؟

لنا:آره فقط تو نیستی و یه نفر دیگه الان شروع میشه زود باش

باشههه دارم میام

زود رفتم ماشین و حرکت

بعد از ۱۰ دقیقه

دیگه کم مونده دارم میرسم باید همینجاها باشه
آرههه پیداش کردم
یه دروازع گنده باز شد
رفتم تو با ماشین

از ماشین پیاده شدم
و واکنش همه نسبت به من جوری بود که داشتم آب میشدم
فک کردم بد شدم

رفتم پیش لنا و لنا گف

لنا:واییی دختررر چی کردیییی

وای انقدر بدع

لنا:کصخلیی الحقکه خیلییییی خوب شدییییی

ن بابا


لنا:من دلم میخواد بخورمت دیگه ببین پسرا چجور شدن

بسع از اولش دلمو نلرزون

لنا:باشه باشه

در حین گفتو گو یکی با ماشین عین اون خفنا اومد

و پیاده شد که

چییییییییی ؟
امکانننن نداره
جککککک
ن بابااااا اشتباهیی شدههههه

لنا:جانننن ماری این اینجا چیکار میکنه

خودممم نمیدونم به هر حال اونو نمیشناسیم اوکی؟

لنا:نو اوکی

لنا کاری نکن الان پاشم برم

لنا:باشع

جک **

از ماشین پیاده شدم و خشکم زد

ماری و دوستش بهم زول زدن
امکان نداره اینا اینجا چیکار میکننننن
الان من !واییی بدبخت شدم رفت
ماریییی چه خوشگل شدههههه
بی شک امشب یه کاری دست ماری میدم.
اوفففف