serendipity p⁵
[ات ویو]
تقریبا چند روزی هست که فهمیدم خونه ی جیمین کجاست و هرشب با چهره ی گربم میرم دیدنش!
توی مدرسه به گفته ی لیزا اصلا با کسی حرف نمیزنه درسش خیلی خوبه و بعضی وقتا باهم چشم تو چشم میشیم ولی زود نگاهمون رو از هم میگیریم...
______________________________________________________________________________________________
لباسامو پوشیدم و صبحانه خوردم و به سمت مدرسه راه افتادم...نزدیکی مدرسه بودم که مثل هرروز مسیر لیزا و من یکی شد
لیزا:چخبر گوساله
ات:اولا سلام دوما خبر خاصی نیست
لیزا:بنظر خودت امتحانارو چجوری دادی؟
ات:ریدم🥲✨️(جواب صادقانم بعد امتحانات پایان ترم😂👍🏻)
لیزا:اشکال نداره نهایتا دوتایی باهم میوفتیم
حرف میزدیم و میخندیدیم که به مدرسه رسیدیم مثل همیشه شلوغ بود و پر سر و صدا!
با لیزا به سمت تخته ی نمرات امتحان رفتیم...
ات:هوففففف...امتحانارو خوب دادیممممم لیلیلیلیللی
لیزا:گیلیییییلیلیلیلیلیلی
به بقیه ی اسامی نگاه کردم
مثل همیشه اولین نفر کسی نبود جز پارک جیمین دانش آموز ممتاز مدرسه...با دیدن اسمش یه لبخند اومد رو صورتم...جیمین توی این جمعیت بزرگی که برای دیدن نمراتشون اومده بودن نبود...حتما باز جیمین سرد و درونگرا داره تو کلاس درس میخونه...بی صبرانه منتظرم شب بشه و برم دیدن جیمین مهربون:)
تقریبا چند روزی هست که فهمیدم خونه ی جیمین کجاست و هرشب با چهره ی گربم میرم دیدنش!
توی مدرسه به گفته ی لیزا اصلا با کسی حرف نمیزنه درسش خیلی خوبه و بعضی وقتا باهم چشم تو چشم میشیم ولی زود نگاهمون رو از هم میگیریم...
______________________________________________________________________________________________
لباسامو پوشیدم و صبحانه خوردم و به سمت مدرسه راه افتادم...نزدیکی مدرسه بودم که مثل هرروز مسیر لیزا و من یکی شد
لیزا:چخبر گوساله
ات:اولا سلام دوما خبر خاصی نیست
لیزا:بنظر خودت امتحانارو چجوری دادی؟
ات:ریدم🥲✨️(جواب صادقانم بعد امتحانات پایان ترم😂👍🏻)
لیزا:اشکال نداره نهایتا دوتایی باهم میوفتیم
حرف میزدیم و میخندیدیم که به مدرسه رسیدیم مثل همیشه شلوغ بود و پر سر و صدا!
با لیزا به سمت تخته ی نمرات امتحان رفتیم...
ات:هوففففف...امتحانارو خوب دادیممممم لیلیلیلیللی
لیزا:گیلیییییلیلیلیلیلیلی
به بقیه ی اسامی نگاه کردم
مثل همیشه اولین نفر کسی نبود جز پارک جیمین دانش آموز ممتاز مدرسه...با دیدن اسمش یه لبخند اومد رو صورتم...جیمین توی این جمعیت بزرگی که برای دیدن نمراتشون اومده بودن نبود...حتما باز جیمین سرد و درونگرا داره تو کلاس درس میخونه...بی صبرانه منتظرم شب بشه و برم دیدن جیمین مهربون:)
۲.۳k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.