پارت اول

پارت اول
چاعان : صبح بلند شدم رفتم سرویس بهداشتی کارای شخصیم رو انجام دادم اومدم بیرون لباس مدرسه ام رو پوشیدم موهام رو یور کردم و عطر مورد علاقم رو زدم اومدم پایین
🦋
لیا : صبح بلند شدم رفتم سرویس بهداشتی کارای شخصیم رو انجام دادم اومدم بیرون لباس مدرسه ام رو پوشیدم موهام رو فر کردم ارایش کمی کردم و عطر مورد علاقم رو زدم اومدم پایین
🦋
یلیز : چاعان لیا بیاین صبحونه
همون لحظه چاعان اومد پایین
چاعان : صبح همگی بخیر
بقیه : صبح بخیر
مته : سینان من بردم
سینان : تبریک میگم
یازگی : سره چی شرط بندی کردین
مته : سره اینکه سینان گفت لیا زودتر میاد پایین منم گفتم چاعان زودتر و هرکی برنده شد بازنده باید به برنده ۱۰۰ لیر بده
لیا اومد پایین
یلیز : گلمون هم بهمون اضافه شد
لیا خجالت کشید ، لبخند زد و سرش اورد پایین
یازگی : لپاشو 😂
مته : حالا چرا خجالت کشید
سینان : سره تعریف یلیز
مته : حالا چی بود
سینان ، یلیز ، یازگی : " گلمون هم بهمون اضافه شد "
چاعان رفت سمت لیا بغلش کرد و گفت
چاعان : اگه چیزه خندداری هست به ماهم بگین بخندیم
سینان ( با خنده ) : نه چیزی نشده 🤣🤣🤣
چاعان : حالا که میخندین لیا بیا بریم تو مدرسه صبحونه میخوریم
یازگی : لیا و چاعان عزیز همینحا صبحونتون رو میخورین
لیا : چاعان بیا بریم تو مدرسه میخوریم
بیست دقیقه بعد
چاعان : اماده ای
لیا : امادم
چاعان : پس بریم
لیا : بریم
همین که وارد شدیم همه به ما زل زدن
دختره : پسره رو نگاه
دوست دختره : چقدر خفنه
یکی رفت پیش چاعان و گفت
دختره : میشه شمارتو میدی عزیزم
لیا ( زیر لب ) : عزیزم 🤔
چاعان : برای چی
دختره : برای اینکه بیشتر اشنا شیم خوشتیپ
لیا ( زیر لب ) : خوشتیپ 🤔
چاعان : نمیتونم بدم
دختره : چرا
چاعان : چون
همین که چاعان خواست حرف بزنه لیا گفت
لیا : چاعان عزیزم بیا بریم صبحونه بخوریم
دختره : اما
لیا : اما و اگر نداره بیا بریم چاعان
ده دقیقه بعد
لیا : بیا بریم تو
چاعان : بریم
لیا و چاعان وارد کلاس شدن و نشستن
دنیز : اینا تازه واردن
یاعیز : اره
استاد اومد کلاس و گفت
استاد : ....................