قسمت بیس رمان آوازه زیره آب
قسمت بیس رمان آوازه زیره آب
ی نگاه ب اطرافم انداختم...بیمارستان بودم..یکم ب مخم فشار آوردم ک ببینم چیشده..خواستم تکون بخورم ک شکمم درد گرفت!! آها..تازه یادم اومد چیشده..لباسمو زدم بالا و یکم گردنمو بالا گرفتم..رو شکمم پانسمان بود کلن..
....مامانم اومد بالاب سرم..ی لبخند بهش زدم فک میکردم الان ناراحته میخواسم ببینه چیزیم نیس ک اصن خیلی بی اهمیت گف
-کاره تو بوده مگه نه؟
-چی؟
-همین بچه ی درنا!!
یکم کلافه نگاش کردم
-میدونی ک من همچین کاری نمیکنم!
-والا از عادمی مث تو بعیدم نیس!!!!
-مامان مگ من چ جوریم؟
-تو دنیا بیشتر از همه از ب دنیا آوردنه تو پشیمونم!! بابات میاد پیشت من از حرف زدنه باهات چندشم میشه!!
ول کرد رف بیرون..دهنم سرویس شد!! قبلن چیزیم میشد اینطور نمیکرد چش شد؟! از همه بیشتر از این زورم میگرفت ک من کاری نکردم! بابام اومد تو اتاق
-بهتری؟
-خوب بودم مامان رید تو حالم!!
-چی بگم والا!!
-بابا...
-چیه؟
-تو هم فک میکنی کاره منه مگه ن؟
-میدونی ک اگ منم باور داشتم خودم کمکه کیا میکشتمت!! یا حداقل زنگ نمیزدم اورژانس میزاشتم بمیری
یکم خندیدم ولی دلم درد گرفت
-بابا احساساتت بدجور تو حلقم!!
...ساعت دو شده بود..مهدی اومد تو اتاق!! با دیدنش ذوق مرگ شدم!!!بابامم رفت بیرون..یکم همینجور باهاش حرف زدم ک چیشده و شبه تولدو اینا گف
-خودم میدونستم بابات بهم گفته بود از پرسیده بودم چیشده و اینا!! در ضمن نتونسته هم ازت شکایت کنه چون مدرکه کافی نداشته ک ثابت کنه کاره توئه!!
-ولی من ک ازش شکایت میکنم ب خاطره این چاقو زدنش که!
-خر نشو کیا!
-اتفاقن وقتشه ک خر بشم!
-عامو داداشته ها!
-داداش بودنش بخوره تو فرقه سرش میخواست منو بکشه در صورتی ک من دلم نیومد بزنم تو صورتش!! الان اگ اینجا بود ک..
-الان اینجا بود هیچ کاریشم نمیتونستی بکنی!! تکون ک نمیتونی بخوری!! مگ اینکه تو دهنش بشاشی!
-خیلی آشغالی منو نخندون نمیتونم بخندم!!
-خو تو ک نمیتونی بخندی دیه پس تو دهنش شاشم نمیتونی بکنی!! غصه نخور خودم واست تو دهنش میرینم!!
-آشغااال..میگم نمیتونم بخندم !
-خو نخند مگ تفنگ گذاشتم رو پیشونیت ک بخندی؟
-نه...میشاشم تو دهنتا!
-عه...ن بابا بپا من نشاشم تو دهنت!
-فدای تو مهدی بشم من ک میدونی دسشویی جای شاشیدنه! چقد تو جذاب بودی من نمیدونستم!!
-آره..جونه عمت!
-والا...!
-کمتر پاچه خواری کو!!
-زهره ماااار..عنینه!
-شاشینه!!
-هوش درست صحبت کنا!! من شیطانه بزرگم
ی نگاه ب اطرافم انداختم...بیمارستان بودم..یکم ب مخم فشار آوردم ک ببینم چیشده..خواستم تکون بخورم ک شکمم درد گرفت!! آها..تازه یادم اومد چیشده..لباسمو زدم بالا و یکم گردنمو بالا گرفتم..رو شکمم پانسمان بود کلن..
....مامانم اومد بالاب سرم..ی لبخند بهش زدم فک میکردم الان ناراحته میخواسم ببینه چیزیم نیس ک اصن خیلی بی اهمیت گف
-کاره تو بوده مگه نه؟
-چی؟
-همین بچه ی درنا!!
یکم کلافه نگاش کردم
-میدونی ک من همچین کاری نمیکنم!
-والا از عادمی مث تو بعیدم نیس!!!!
-مامان مگ من چ جوریم؟
-تو دنیا بیشتر از همه از ب دنیا آوردنه تو پشیمونم!! بابات میاد پیشت من از حرف زدنه باهات چندشم میشه!!
ول کرد رف بیرون..دهنم سرویس شد!! قبلن چیزیم میشد اینطور نمیکرد چش شد؟! از همه بیشتر از این زورم میگرفت ک من کاری نکردم! بابام اومد تو اتاق
-بهتری؟
-خوب بودم مامان رید تو حالم!!
-چی بگم والا!!
-بابا...
-چیه؟
-تو هم فک میکنی کاره منه مگه ن؟
-میدونی ک اگ منم باور داشتم خودم کمکه کیا میکشتمت!! یا حداقل زنگ نمیزدم اورژانس میزاشتم بمیری
یکم خندیدم ولی دلم درد گرفت
-بابا احساساتت بدجور تو حلقم!!
...ساعت دو شده بود..مهدی اومد تو اتاق!! با دیدنش ذوق مرگ شدم!!!بابامم رفت بیرون..یکم همینجور باهاش حرف زدم ک چیشده و شبه تولدو اینا گف
-خودم میدونستم بابات بهم گفته بود از پرسیده بودم چیشده و اینا!! در ضمن نتونسته هم ازت شکایت کنه چون مدرکه کافی نداشته ک ثابت کنه کاره توئه!!
-ولی من ک ازش شکایت میکنم ب خاطره این چاقو زدنش که!
-خر نشو کیا!
-اتفاقن وقتشه ک خر بشم!
-عامو داداشته ها!
-داداش بودنش بخوره تو فرقه سرش میخواست منو بکشه در صورتی ک من دلم نیومد بزنم تو صورتش!! الان اگ اینجا بود ک..
-الان اینجا بود هیچ کاریشم نمیتونستی بکنی!! تکون ک نمیتونی بخوری!! مگ اینکه تو دهنش بشاشی!
-خیلی آشغالی منو نخندون نمیتونم بخندم!!
-خو تو ک نمیتونی بخندی دیه پس تو دهنش شاشم نمیتونی بکنی!! غصه نخور خودم واست تو دهنش میرینم!!
-آشغااال..میگم نمیتونم بخندم !
-خو نخند مگ تفنگ گذاشتم رو پیشونیت ک بخندی؟
-نه...میشاشم تو دهنتا!
-عه...ن بابا بپا من نشاشم تو دهنت!
-فدای تو مهدی بشم من ک میدونی دسشویی جای شاشیدنه! چقد تو جذاب بودی من نمیدونستم!!
-آره..جونه عمت!
-والا...!
-کمتر پاچه خواری کو!!
-زهره ماااار..عنینه!
-شاشینه!!
-هوش درست صحبت کنا!! من شیطانه بزرگم
۲۴.۲k
۰۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.