رفتم که دورتر شوم از سمت خانه ات
رفتم که دورتر شوم از سمت خانه ات
از زُل زدن به پنجره ی بی نشانه ات
گفتم تو را به درد خودم مبتلا کنم
دردی که می زند به سر و قلب و شانه ات
لعنت به چشم تو که فقط ساده می کُشد
نفرین به شعرهای شب عاشقانه ات
هق هق نمی کنم که چرا دل نمی دهی
باید که می شناختمت از بهانه ات
انگورهای باغ دلم قسمتت نشد
دنیا نخواست تا بشوم نوبرانه ات
مهلت نشد که باز تو را عاشقت کنم
دل را زدم به سوی غم بی کرانه ات.......
از زُل زدن به پنجره ی بی نشانه ات
گفتم تو را به درد خودم مبتلا کنم
دردی که می زند به سر و قلب و شانه ات
لعنت به چشم تو که فقط ساده می کُشد
نفرین به شعرهای شب عاشقانه ات
هق هق نمی کنم که چرا دل نمی دهی
باید که می شناختمت از بهانه ات
انگورهای باغ دلم قسمتت نشد
دنیا نخواست تا بشوم نوبرانه ات
مهلت نشد که باز تو را عاشقت کنم
دل را زدم به سوی غم بی کرانه ات.......
۵.۶k
۲۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.