پارت ۱۴*رومان آغوشت آرامش جهانست 🔱
پارت ۱۴*رومان آغوشت آرامش جهانست 🔱
دکتر بعد از گفتن موارد لازم رفت ، به کمک دخترا رفتم سمت اتاق خودم که مامان بزرگ آماده کرده بود برام ،
یه اتاق که دیواراش سفید بود ،با سرویس خوابی به رنگ خاکستری و جیگری ،😍 خیلی خوشگل من که حسابی خوشم اومد از اتاقم
رو تختم خوابیدم،مامان بزرگ پتو کشید روم و رفت بیرون اتاق ،اروم اروم پلکهام سنگین شد خواب رفتم
از زبان ارسلان
از شمال تازه برگشتم که پوریا بهم گفت دختر عمومون پیدا شده بعد این همه سال ،بابا بزرگم زنگ زده گفت برم دنبالشون مبدأ این خانم چیزیش بشه بعد این همه نوه ورد زبونش همش این دختر است
هوفففففففففف
تو حال خوب خودم بودم که یه دختر خواست بیوفته زمین بغلش کردم ،نگاه به صورتش کردم چشمای خاکستری با رگه های از آبی ،لباش هم غنچه و یه کم صورتی بود مژه های بلند مشکی و بینی که به صورتش میومد
به خودش اومد سری ازم جدا شد سرش پایین بود گفت ببخشید معذرت
اصلا جوابش ندادم پسری نبودم که جواب جنس مخالفو بدم متنفرم از جنس مخالف
همشون با ناز و عشوه حرف میزنن انگار که چی
پوریا :هیییییی دنیا من به این گندگی جلوشم میگه کو آرام
بعد دستشو گرفت طرف همون دختر که افتاد بغلم گفت : ارام ایشون ارسلانه و ارسلان خودم اینم ارامه
گفتم پس خانم دست پا چلفتی تویی
دیگه حوصله حرف زدن باهاشون رو نداشتم اخممو بیشتر کردمو گفت راه بیوفتین بریم خونه
اع اع اع دختر هنوز دو روز نیست اومد اینجا تمام اهالی خونه رو شیفته خودش کرد ،دختر زشت بد اخلاق عقققققققق بیزارم ازشون
دکتر بعد از گفتن موارد لازم رفت ، به کمک دخترا رفتم سمت اتاق خودم که مامان بزرگ آماده کرده بود برام ،
یه اتاق که دیواراش سفید بود ،با سرویس خوابی به رنگ خاکستری و جیگری ،😍 خیلی خوشگل من که حسابی خوشم اومد از اتاقم
رو تختم خوابیدم،مامان بزرگ پتو کشید روم و رفت بیرون اتاق ،اروم اروم پلکهام سنگین شد خواب رفتم
از زبان ارسلان
از شمال تازه برگشتم که پوریا بهم گفت دختر عمومون پیدا شده بعد این همه سال ،بابا بزرگم زنگ زده گفت برم دنبالشون مبدأ این خانم چیزیش بشه بعد این همه نوه ورد زبونش همش این دختر است
هوفففففففففف
تو حال خوب خودم بودم که یه دختر خواست بیوفته زمین بغلش کردم ،نگاه به صورتش کردم چشمای خاکستری با رگه های از آبی ،لباش هم غنچه و یه کم صورتی بود مژه های بلند مشکی و بینی که به صورتش میومد
به خودش اومد سری ازم جدا شد سرش پایین بود گفت ببخشید معذرت
اصلا جوابش ندادم پسری نبودم که جواب جنس مخالفو بدم متنفرم از جنس مخالف
همشون با ناز و عشوه حرف میزنن انگار که چی
پوریا :هیییییی دنیا من به این گندگی جلوشم میگه کو آرام
بعد دستشو گرفت طرف همون دختر که افتاد بغلم گفت : ارام ایشون ارسلانه و ارسلان خودم اینم ارامه
گفتم پس خانم دست پا چلفتی تویی
دیگه حوصله حرف زدن باهاشون رو نداشتم اخممو بیشتر کردمو گفت راه بیوفتین بریم خونه
اع اع اع دختر هنوز دو روز نیست اومد اینجا تمام اهالی خونه رو شیفته خودش کرد ،دختر زشت بد اخلاق عقققققققق بیزارم ازشون
۳.۹k
۲۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.