ایکاش دهد دست مجالی که تو باشی
ایکاش دهد دست مجالی که تو باشی
ممکن بشود فرض محالی که تو باشی
سنگی شـدم و آب گذشت از سرم ، اما
گل داد دراین سنگ نهالی که تو باشی
پرسیده ای احـوال مرا، ای گل حسرت
آه است جوابم بـه سؤالی که تو باشی
پاییــز عـزیـز منـی و گـوش سپـردم
هر قاصدکی را بـه خیالی که تو باشی
جزغم هنری نیست تورا عشق ولی باز
ایکاش دهد دست ملالی که تو باشی
ممکن بشود فرض محالی که تو باشی
سنگی شـدم و آب گذشت از سرم ، اما
گل داد دراین سنگ نهالی که تو باشی
پرسیده ای احـوال مرا، ای گل حسرت
آه است جوابم بـه سؤالی که تو باشی
پاییــز عـزیـز منـی و گـوش سپـردم
هر قاصدکی را بـه خیالی که تو باشی
جزغم هنری نیست تورا عشق ولی باز
ایکاش دهد دست ملالی که تو باشی
۶۳۵
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.