*راز دل* *پارت3*
*راز دل* _ *پارت3*
نگاربا اسرار زیاد گفت : به بابا گفتم میایم دنبالت خواهش می کنم
- می دونی که مامانم حالش خوب نیست
نگار:قول میدم زود برگردیم مطمئنم از دیدن اونجا کیف می کنی
- آخه منو چه به مزرعه ای اسب تا حالا تو عمرم اسب ندیدم
نگار: حالا می ریم می بینیم
- خیلی خوب باشه
از خوشحالی جیغی زد همه برگشتن نگامون کردن
نگار : چیه به چی نگاه می کنید
هر دوخندیدیم قرار گذاشتیم برای فردا که اونا بیان دنبال من بعد ازآخرین کلاس برگشتم خونه مامان حالش خیلی بد بودنمی دونستم چیکار کنم براش چرا مستانه برنمی گرده خونه بلند شدم رفتم سراغ وسایل مستانه وزیر روشون کردم می دونستم پول داره ولی از کجا میاره خدا می دونست لای لباسهاش یه بسته پول بود برش داشتم چادر مامان رو آوردم وبیدارش کردم
مامانم : چی شده دخترم ؟
- مامان بلند شو بریم دکتر
مامانم : با کدوم پول ماکه پولی نداریم
بعدم شروع کرد گریه کردن
- هست مامان گذاشتم برای روز مبادا بلند شو تو رو خدا
انگار راضی شد به زور بلند شد آبی به صورتش زد وگفت:خوبم فقط نگران مستانه ام
- بیا مامان
کمکش کردم چادرش رو پوشید تا رسیدن به خیابون خیلی طول می کشید کوچه های درهم وزیاد که ادم توشون گم می شد بلاخره به خیابون رسیدیم یه تاکسی گرفتم نمی دونستم کجا برم به راننده تاکسی گفتم منو ببره مطب یه دکتر خوب اونم ربع ساعت طول کشید کرایه راننده تاکسی رو حساب کردم ورفتیم داخل مطب خیلی شلوغ بود جا نبود مامان بشینه حالشم خوب نبوداز منشی نوبت خواستم گفت نوبت نداریم از چیزی که همیشه نفرت داشتم رو انداختن به خلق خدا بود اونم این منشی که زورش میومد جواب ادم رو بده
- خانم مامانم حالش بده نمیشه یه نوبت به ما بدین
- نه خانم نمیشه نمی بینید اینجا چقدر شلوغه
- مادرم حالش خوب نیست
- نمیشه بفرمایید وقتمو نگیرید
نا امید برگشتم ومامانمو نگاه کردرنگش پریده بود
- خانم
برگشتم یه پسره بود یه کاغذ داد دستم وگفت : حال مادرتون بده برید داخل
- ولی
- من حالم خوبه انقدر حالم بد نیست که نتونم تحمل کنم بفرمایید
- ممنونم ببخشید تو رو خدا
لبخندزد ورفت مامان رو بردم داخل دکتر معاینه اش کرد و گفت : یه چندتا آزمایش براش می نویسم الانم براشون دارو می نویسم استراحت کنن وتقویت بشن جواب آزمایشم بیارین نگاه کنم
- ممنون آقای دکتر
داروهای مامان رو گرفتم سر راه هم براش میوه گرفتم دیگه پولی نموند برای آزمایش برگشتیم خونه
نگاربا اسرار زیاد گفت : به بابا گفتم میایم دنبالت خواهش می کنم
- می دونی که مامانم حالش خوب نیست
نگار:قول میدم زود برگردیم مطمئنم از دیدن اونجا کیف می کنی
- آخه منو چه به مزرعه ای اسب تا حالا تو عمرم اسب ندیدم
نگار: حالا می ریم می بینیم
- خیلی خوب باشه
از خوشحالی جیغی زد همه برگشتن نگامون کردن
نگار : چیه به چی نگاه می کنید
هر دوخندیدیم قرار گذاشتیم برای فردا که اونا بیان دنبال من بعد ازآخرین کلاس برگشتم خونه مامان حالش خیلی بد بودنمی دونستم چیکار کنم براش چرا مستانه برنمی گرده خونه بلند شدم رفتم سراغ وسایل مستانه وزیر روشون کردم می دونستم پول داره ولی از کجا میاره خدا می دونست لای لباسهاش یه بسته پول بود برش داشتم چادر مامان رو آوردم وبیدارش کردم
مامانم : چی شده دخترم ؟
- مامان بلند شو بریم دکتر
مامانم : با کدوم پول ماکه پولی نداریم
بعدم شروع کرد گریه کردن
- هست مامان گذاشتم برای روز مبادا بلند شو تو رو خدا
انگار راضی شد به زور بلند شد آبی به صورتش زد وگفت:خوبم فقط نگران مستانه ام
- بیا مامان
کمکش کردم چادرش رو پوشید تا رسیدن به خیابون خیلی طول می کشید کوچه های درهم وزیاد که ادم توشون گم می شد بلاخره به خیابون رسیدیم یه تاکسی گرفتم نمی دونستم کجا برم به راننده تاکسی گفتم منو ببره مطب یه دکتر خوب اونم ربع ساعت طول کشید کرایه راننده تاکسی رو حساب کردم ورفتیم داخل مطب خیلی شلوغ بود جا نبود مامان بشینه حالشم خوب نبوداز منشی نوبت خواستم گفت نوبت نداریم از چیزی که همیشه نفرت داشتم رو انداختن به خلق خدا بود اونم این منشی که زورش میومد جواب ادم رو بده
- خانم مامانم حالش بده نمیشه یه نوبت به ما بدین
- نه خانم نمیشه نمی بینید اینجا چقدر شلوغه
- مادرم حالش خوب نیست
- نمیشه بفرمایید وقتمو نگیرید
نا امید برگشتم ومامانمو نگاه کردرنگش پریده بود
- خانم
برگشتم یه پسره بود یه کاغذ داد دستم وگفت : حال مادرتون بده برید داخل
- ولی
- من حالم خوبه انقدر حالم بد نیست که نتونم تحمل کنم بفرمایید
- ممنونم ببخشید تو رو خدا
لبخندزد ورفت مامان رو بردم داخل دکتر معاینه اش کرد و گفت : یه چندتا آزمایش براش می نویسم الانم براشون دارو می نویسم استراحت کنن وتقویت بشن جواب آزمایشم بیارین نگاه کنم
- ممنون آقای دکتر
داروهای مامان رو گرفتم سر راه هم براش میوه گرفتم دیگه پولی نموند برای آزمایش برگشتیم خونه
۱۴.۱k
۰۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.