*راز دل*
*راز دل*
کیهان :
زنگ رو فشردم فرشید اومد در رو باز کرد
- به به ...بچه ها ببینید کی اومده
- کیا اینجاست
فرشید : اره بیا
رفتم داخل خونه پر دود بود رفتم طرف پنجره وبازش کردم
- خفه نشدین شما
امیر حسین سری تکون داد وگفت: بابا می گفتی گاوی شتری فرهادی فر....
- کیا کو
با شصتش به در اشاره کرد
- یعنی چی ؟
امیر حسین : با یه دختره اومده الانم رفتن لالا
- خفه شو امیر
رفتم طرف در وزدم به در
کیا: بعدا
- کیا بیا بیرون
کیا : گمشو بابا
زدم به در ورفتم داخل هر دوتاش مات ومبهوت نگام می کردن یه دختر که تموم قیافه اش عمل بود
- گمشو اونطرف ...کیا
زد زیر دستم
- کیا پاشو گمشو از این آشغال دونی
کیا : برو ...تو از کجا اومدی ....امیر حسین
امیر حسین اومد تو در وایساد وگفت : آقا کیهان خودشون اومدن
- امیر می دونی کیا متاهل
امیر حسین اخم کرد وگفت : به من چه میاد خونم بندازمش بیرون آقای کیانی محترم رو
بچه ها خندیدن اینجا ادب به درد نمی خورد با ضربه ای مشتم پرت شد عقب
همشون بلند شدن
- گمشید سر جاهاتون عوضی یه بار دیگه زنگ زدی کیا در خونتوتخته می کنم پسره ای....
خودمو کنترل کردم چیزی نگم پیرهن کیا رو تنش کردم
- کیا با چی اومده
فرشید : با ماشینش
- لباسش کو
فرشید کت کیا رو اورد دادم از جیبش سوئیچ رو درآوردم وگفتم : فردا هر وقت تونستی ماشینشو بیار خونه ای من
فرشید : کیهان بخدا به کیا گفتم که....
نزاشتم حرفشو بزنه وگفتم: باشه مهم نیست
کیا رو از خونه آوردم
- هی اقا
برگشتم همون دختره بود اخمی کرد وگفت : پول من چی میشه
- خاک برسرت کیا که دنبال هرزه هایی.بیا پایین تا پولتو بدم
از دوتا پله رفتم پایین ودر ماشینو باز کردم کیا رو روی صندلی رها کردم وکیفمو در اوردم
- پولت چقدره
خیره نگام می کرد
- با توه ام
دختره لبخندی زد وگفت : اشراف زاده ای
- نه
- هر چی خودت بدی
از کیفم چندتا چک پول درآوردم وگرفتم طرفش دستمو گرفت وگفت : منظورم ....
نزاشتم حرفشو بزنه دستمو کشیدم نزدیک بود بیفته واقعا چندش بود پولا رو پرت کردم نشستم تو ماشین وراه افتادم حال کیا اصلا خوب نبود رفتم خونه همینکه ماشینو بردم تو حیاط مثله همیشه مهران اومد طرفم
- کیا رو بیار مهران از پله های بالکن
مهران : چشم آقا
رفتم داخل خوشبختانه کسی نبود وبیشتر چراغ ها خاموش بود رفتم بالا ورفتم تو اتاقم
در بالکن رو باز کردم مهران رسید بالا کمکش کردم اوردیمش داخل
مهران : چی شده آقا ؟!
- نمی دونم چی خورده
مهران : مشروب نیست؟
- نه چشاشو ببین حواست بهش باشه می رم به بابام بگم
- چشم آقا
از در زدم بیرون اروم در اتاق رو زدم چند لحظه بعد مامان در رو باز کرد
مامان: چی شده کیهان
- بابا خوابه
مامان: تازه می خواستیم بخوابیم چی شده
- کیا حالش بده
بابا هم اومد ورفتیم اتاق من بابا معاینه اش کرد وخم شد لباس کیا رو بویید
بابا : کجا بود
- مهمونی
بابا : هر چی استفاده کرده زیادم استفاده کرده
مامان: چی ؟
بابا : مواد مخدر بزار خودش حالش خوب میشه فقط تنهاش نزار ومراقبش باش
- چشم بابا
مامانم ناراحت گفت : کیا مگه بچه است
بابا: بیا خانم دیر وقته
اونا که رفتن به مهران گقتم بره وتا صبح بالای سر کیا موندم
کیهان :
زنگ رو فشردم فرشید اومد در رو باز کرد
- به به ...بچه ها ببینید کی اومده
- کیا اینجاست
فرشید : اره بیا
رفتم داخل خونه پر دود بود رفتم طرف پنجره وبازش کردم
- خفه نشدین شما
امیر حسین سری تکون داد وگفت: بابا می گفتی گاوی شتری فرهادی فر....
- کیا کو
با شصتش به در اشاره کرد
- یعنی چی ؟
امیر حسین : با یه دختره اومده الانم رفتن لالا
- خفه شو امیر
رفتم طرف در وزدم به در
کیا: بعدا
- کیا بیا بیرون
کیا : گمشو بابا
زدم به در ورفتم داخل هر دوتاش مات ومبهوت نگام می کردن یه دختر که تموم قیافه اش عمل بود
- گمشو اونطرف ...کیا
زد زیر دستم
- کیا پاشو گمشو از این آشغال دونی
کیا : برو ...تو از کجا اومدی ....امیر حسین
امیر حسین اومد تو در وایساد وگفت : آقا کیهان خودشون اومدن
- امیر می دونی کیا متاهل
امیر حسین اخم کرد وگفت : به من چه میاد خونم بندازمش بیرون آقای کیانی محترم رو
بچه ها خندیدن اینجا ادب به درد نمی خورد با ضربه ای مشتم پرت شد عقب
همشون بلند شدن
- گمشید سر جاهاتون عوضی یه بار دیگه زنگ زدی کیا در خونتوتخته می کنم پسره ای....
خودمو کنترل کردم چیزی نگم پیرهن کیا رو تنش کردم
- کیا با چی اومده
فرشید : با ماشینش
- لباسش کو
فرشید کت کیا رو اورد دادم از جیبش سوئیچ رو درآوردم وگفتم : فردا هر وقت تونستی ماشینشو بیار خونه ای من
فرشید : کیهان بخدا به کیا گفتم که....
نزاشتم حرفشو بزنه وگفتم: باشه مهم نیست
کیا رو از خونه آوردم
- هی اقا
برگشتم همون دختره بود اخمی کرد وگفت : پول من چی میشه
- خاک برسرت کیا که دنبال هرزه هایی.بیا پایین تا پولتو بدم
از دوتا پله رفتم پایین ودر ماشینو باز کردم کیا رو روی صندلی رها کردم وکیفمو در اوردم
- پولت چقدره
خیره نگام می کرد
- با توه ام
دختره لبخندی زد وگفت : اشراف زاده ای
- نه
- هر چی خودت بدی
از کیفم چندتا چک پول درآوردم وگرفتم طرفش دستمو گرفت وگفت : منظورم ....
نزاشتم حرفشو بزنه دستمو کشیدم نزدیک بود بیفته واقعا چندش بود پولا رو پرت کردم نشستم تو ماشین وراه افتادم حال کیا اصلا خوب نبود رفتم خونه همینکه ماشینو بردم تو حیاط مثله همیشه مهران اومد طرفم
- کیا رو بیار مهران از پله های بالکن
مهران : چشم آقا
رفتم داخل خوشبختانه کسی نبود وبیشتر چراغ ها خاموش بود رفتم بالا ورفتم تو اتاقم
در بالکن رو باز کردم مهران رسید بالا کمکش کردم اوردیمش داخل
مهران : چی شده آقا ؟!
- نمی دونم چی خورده
مهران : مشروب نیست؟
- نه چشاشو ببین حواست بهش باشه می رم به بابام بگم
- چشم آقا
از در زدم بیرون اروم در اتاق رو زدم چند لحظه بعد مامان در رو باز کرد
مامان: چی شده کیهان
- بابا خوابه
مامان: تازه می خواستیم بخوابیم چی شده
- کیا حالش بده
بابا هم اومد ورفتیم اتاق من بابا معاینه اش کرد وخم شد لباس کیا رو بویید
بابا : کجا بود
- مهمونی
بابا : هر چی استفاده کرده زیادم استفاده کرده
مامان: چی ؟
بابا : مواد مخدر بزار خودش حالش خوب میشه فقط تنهاش نزار ومراقبش باش
- چشم بابا
مامانم ناراحت گفت : کیا مگه بچه است
بابا: بیا خانم دیر وقته
اونا که رفتن به مهران گقتم بره وتا صبح بالای سر کیا موندم
۱۶.۲k
۱۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.