*راز دل*
*راز دل*
کیهان :
وقتی اروم شدم زنگ زدم پایین تا ماه وش اومد و وسایلمو چید تو کمدها وبعدم سینی صبحانه رو برداشت ورفت انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشه عادی رفتار می کرد حالا با این پای زخمیم جایی که نمی تونستم برم با خوندن کتاب خودمو مشغول کردم که نمی دونم چطور خوابم برد
- کیهان ...کیهان
چشامو باز کردم کیارش بالا سرم وایساده بود
- چته
کیهان : بد اخلاق چرا زنگ می زنم جوابمو نمیدی
- میگم چته کارتو بگو
خندید وگفت : قهر کردی
- حرفات یادم نرفته
با صدای در کیارش رفت ودر رو باز کرد ماه وش بود که با اخمی گفت : میشه برید کنار
کیا رفت کنار اومد نزدیک تخت وگفت : مادرتون گفتن نهار نخوردید بیارم براتون یا می تونید بیاید پایین
- بیار همینجا
رفت وکیارفتنشو نگاه کرد وگفت : چقدر از من خوشش اومد
خندم گرفت
کیا : مستانه قبول کرده جدا بشیم
- خوب
کیا : خوب به جمالت
- چی بهش میدی ؟
کیا نشت وگفت : گفته چیزی نمی خوام
متعجب نشستم ونگاش کردم
کیا : خودش گفت چیه
- خودت چی بهش میدی ؟!
کیا : ببین من مثله تودساده نیستم خونه وماشین دادی به اون نازنین هرزه...
- کیا درست حرف بزن
کیا : مگه دروغ میگم مگه نیومد زندگیتو نابود کرد ورفت یادت رفته یک ماه از اتاقت نمیومدی بیرون یادته یک سال درس ودا...
- کیا خفه شو گذشته رو یادم نیار بعدم نازنین ومستانه رو با هم مقایسه نکن
کیارش به در اشاره کرد ماه وش نگاهم کرد بعد سینی رو گذاشت وگفت : چرا اسم خواهر منو میارید
کیا: می خوام طلاقش بدم
- با کی مقایسه اش کردی
کیا بلند شد وگفت : با یکی مثله خواهرت
- کیا
کیا بی توجه گفت : حداقل اون به طرف مقابلش علاقه داشت ولی خواهر تو چی یه زن ندید پدید...وگدا
ماه وش : خفه شو
کیا : خفه شدی
- کیا گفتم بسه
کیا: غلط کرده دختریه پر رو مثله اون خواهر عوضیشه که فقط برای پول منو خواسته
ماه وش محکم زد تو صورت کیا
کیا دستشو آورد بالا که ماه وش رو بزنه سرش دادم وگفتم : کیاااا... جرات داری دست بهش بزن
کیا برگشت طرفم وگفت : عادته از دخترای سبک سر هرزه خوشت میاد نه ...
از تخت اومدم پایین بهش رسیدم با مشت زدم تو دهنش
- عوضی دیگه داری خیلی پر رو میشی ...زیادی زیاده روی کردی
کیا دستشو گرفت جلو دهنش که خون میومد ونگام کرد سرشو پایین انداخت وگفت : معذرت می خوام ...دست خودم نیست
رفت طرف سرویس بهداشتی برگشتم ماه وش رو نگاه کردم با نفرت گفت : حق نداره به خواهر من توهین کنه
با گریه رفت رفتم نگاه کردم رفت داخل سالن بالایی ودرم بست نشستم رو مبل کیا اومد بیرون لبش پاره بود
کیا : کیهان
جوابشو ندادم
کیا: معذرت میخوام ناراحتت کردم
- مهم نیست برو
کیا: خدا حافظ
با رفتنش ناراحت تکیه دادم به پشتی مبل چرا کیا به همه توهین کرده بود مشکلش با من چی بود ؟!
کیهان :
وقتی اروم شدم زنگ زدم پایین تا ماه وش اومد و وسایلمو چید تو کمدها وبعدم سینی صبحانه رو برداشت ورفت انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشه عادی رفتار می کرد حالا با این پای زخمیم جایی که نمی تونستم برم با خوندن کتاب خودمو مشغول کردم که نمی دونم چطور خوابم برد
- کیهان ...کیهان
چشامو باز کردم کیارش بالا سرم وایساده بود
- چته
کیهان : بد اخلاق چرا زنگ می زنم جوابمو نمیدی
- میگم چته کارتو بگو
خندید وگفت : قهر کردی
- حرفات یادم نرفته
با صدای در کیارش رفت ودر رو باز کرد ماه وش بود که با اخمی گفت : میشه برید کنار
کیا رفت کنار اومد نزدیک تخت وگفت : مادرتون گفتن نهار نخوردید بیارم براتون یا می تونید بیاید پایین
- بیار همینجا
رفت وکیارفتنشو نگاه کرد وگفت : چقدر از من خوشش اومد
خندم گرفت
کیا : مستانه قبول کرده جدا بشیم
- خوب
کیا : خوب به جمالت
- چی بهش میدی ؟
کیا نشت وگفت : گفته چیزی نمی خوام
متعجب نشستم ونگاش کردم
کیا : خودش گفت چیه
- خودت چی بهش میدی ؟!
کیا : ببین من مثله تودساده نیستم خونه وماشین دادی به اون نازنین هرزه...
- کیا درست حرف بزن
کیا : مگه دروغ میگم مگه نیومد زندگیتو نابود کرد ورفت یادت رفته یک ماه از اتاقت نمیومدی بیرون یادته یک سال درس ودا...
- کیا خفه شو گذشته رو یادم نیار بعدم نازنین ومستانه رو با هم مقایسه نکن
کیارش به در اشاره کرد ماه وش نگاهم کرد بعد سینی رو گذاشت وگفت : چرا اسم خواهر منو میارید
کیا: می خوام طلاقش بدم
- با کی مقایسه اش کردی
کیا بلند شد وگفت : با یکی مثله خواهرت
- کیا
کیا بی توجه گفت : حداقل اون به طرف مقابلش علاقه داشت ولی خواهر تو چی یه زن ندید پدید...وگدا
ماه وش : خفه شو
کیا : خفه شدی
- کیا گفتم بسه
کیا: غلط کرده دختریه پر رو مثله اون خواهر عوضیشه که فقط برای پول منو خواسته
ماه وش محکم زد تو صورت کیا
کیا دستشو آورد بالا که ماه وش رو بزنه سرش دادم وگفتم : کیاااا... جرات داری دست بهش بزن
کیا برگشت طرفم وگفت : عادته از دخترای سبک سر هرزه خوشت میاد نه ...
از تخت اومدم پایین بهش رسیدم با مشت زدم تو دهنش
- عوضی دیگه داری خیلی پر رو میشی ...زیادی زیاده روی کردی
کیا دستشو گرفت جلو دهنش که خون میومد ونگام کرد سرشو پایین انداخت وگفت : معذرت می خوام ...دست خودم نیست
رفت طرف سرویس بهداشتی برگشتم ماه وش رو نگاه کردم با نفرت گفت : حق نداره به خواهر من توهین کنه
با گریه رفت رفتم نگاه کردم رفت داخل سالن بالایی ودرم بست نشستم رو مبل کیا اومد بیرون لبش پاره بود
کیا : کیهان
جوابشو ندادم
کیا: معذرت میخوام ناراحتت کردم
- مهم نیست برو
کیا: خدا حافظ
با رفتنش ناراحت تکیه دادم به پشتی مبل چرا کیا به همه توهین کرده بود مشکلش با من چی بود ؟!
۴.۴k
۱۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.