شب شده است...
شب شده است...
و در شهرم دوباره باران گرفته است..
و باران بویی از تو را در کوچه ها می ریزد ..
با باران
خاطرات مان نیز از در و دیوار و از سقف کاهگلی چشم هایم می ریزد
بی چتر ،زیر نم نم باران
شب را قدم می زنم.
و سکوت و تاریکی اش را پرسه...
خاطرات مان خیس و نمناک می شوند..
صدای خش خش برگ ها را
نفس می کشم..
باران یعنی صدای عاشقی..
یعنی چک چک خاطرات خیس..
باران همان سرودن شعر اشک های من است..
باران یعنی از دلتنگی ها باید گریست.
باران یادآور گردش های دونفره مان..
کنار جاده های برگریز پاییز است..
باران یعنی ...
من دلتنگ توام...
برگرد...
و در شهرم دوباره باران گرفته است..
و باران بویی از تو را در کوچه ها می ریزد ..
با باران
خاطرات مان نیز از در و دیوار و از سقف کاهگلی چشم هایم می ریزد
بی چتر ،زیر نم نم باران
شب را قدم می زنم.
و سکوت و تاریکی اش را پرسه...
خاطرات مان خیس و نمناک می شوند..
صدای خش خش برگ ها را
نفس می کشم..
باران یعنی صدای عاشقی..
یعنی چک چک خاطرات خیس..
باران همان سرودن شعر اشک های من است..
باران یعنی از دلتنگی ها باید گریست.
باران یادآور گردش های دونفره مان..
کنار جاده های برگریز پاییز است..
باران یعنی ...
من دلتنگ توام...
برگرد...
۷.۵k
۱۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.