💜 💜 💜 💜
💜 💜 💜 💜
عشــــــــق...
پارت 100
نیلوفر:
محسن کلاس رانندگی ثبت نامم کرده بود وخودش منو می برد وبرم می گردوند خونه محسن با رفتارش باعث می شد کم کم بهش وابسته بشم بیش از حد مهربون بود پرازمحبت نمی دونم چرا گذشته ها محسن رو نمی دیدم وحالا برام عزیزبود ودوسش داشتم خودمم باورم نمی شد بهش علاقه پیدا کنم جوری که خیلی راحت پذیرفتمش وگاهی شبها میومد اتاق من می خوابید برام حرفای قشنگی می زد واین باعث می شد بیشتر بهش وابسته بشم نمی دونم حدسم درست بود یا نه که مهرداد می دید محسن میاداتاق من وقصد داشت از این خونه بره لیلی سخت مخالفت می کرد وعمه التماسش کرد تا راضی شد وموند ولی ساکت تر از همیشه غمگین تر از همیشه لیلی از دستش شاکی بود که چرا باهیشکی حرف نمی زنه اون بیشترروزها اهواز بود وخیلی کم میومد خونه محسن وآقا حسام کلی باااش حرف می زدن ولی اونوحرف هیشکی رو گوش نمی داد از اون روز که عمه خواست بمونه تا به الان که دوماه گذشته ومهرداد حرفی از رفتن نزده
هنوزم منو اون باهم حرف نزدیم حتا به هم سلامم نمی کنیم
بدتراز همه این بود که فهمیده بودم مهرداد با لیلی رابطه داشته واین باعث شد بیشتر ازش متنفر بشم مخصوصا وقتی به لیلی محبت می کرد محبتش در حد کمک کردن بهش نگهداری از مانی بود می گفت لیلی خسته میشه یا گاهی وقت ها براش خرید می کرد ومی آورد خونه سر میز غذا برای لیلی غذا می کشید یا گاهی باهم می رفتن پیاده روی درست بود با لیلی حرف نمی زد ولی محبتش رو ازش دریغ نمی کرد وهنوزم گاهی وقت ها صدای التماس های لیلی میومد که می خواست مهرداد اونو ببخشه واون نمی بخشید چی رو من نمی دونستم لیلی چیکار کرده مهرداد اونو نمی بخشه یه بار از محسن پرسیدم که بهم اخم کرد وگفت : تو رابطه ای مهرداد ولیلی اصلا دخالت نکنم فکر کنم حق داشت چون لیلی خیلی بد دهن بود وچند بار که عمه بهش تذکر می داد درست رفتار کنه اون به شدت عصبی می شد وبا عمه دعوا می کرد که اونوقت مهرداد می فهمید بالیلی بحث می کرد که چرا با مادرش بد حرف زده خلاصه این خونه گاهی وقت ها در آرامش بود وگاهی وقت پر از سروصدا دعوا وتوهین چیزی که محسن می گفت قبل از ورود لیلی نبوده
به خواسته ای محسن وعمه به لیلی خیلی کمک می کردم که مانی اذیتش نکنه واین باعث شد بیشتر وقت ها مانی پیش من باشه خیلی دوسش داشتم وحرکات بچگونه اش باعث می شد براش ذوق کنم ولی مهرداد از رفتارش معلوم بود اصلا خوشش نمیاد با بچه اش بازی کنم بد اخلاق
عشــــــــق...
پارت 100
نیلوفر:
محسن کلاس رانندگی ثبت نامم کرده بود وخودش منو می برد وبرم می گردوند خونه محسن با رفتارش باعث می شد کم کم بهش وابسته بشم بیش از حد مهربون بود پرازمحبت نمی دونم چرا گذشته ها محسن رو نمی دیدم وحالا برام عزیزبود ودوسش داشتم خودمم باورم نمی شد بهش علاقه پیدا کنم جوری که خیلی راحت پذیرفتمش وگاهی شبها میومد اتاق من می خوابید برام حرفای قشنگی می زد واین باعث می شد بیشتر بهش وابسته بشم نمی دونم حدسم درست بود یا نه که مهرداد می دید محسن میاداتاق من وقصد داشت از این خونه بره لیلی سخت مخالفت می کرد وعمه التماسش کرد تا راضی شد وموند ولی ساکت تر از همیشه غمگین تر از همیشه لیلی از دستش شاکی بود که چرا باهیشکی حرف نمی زنه اون بیشترروزها اهواز بود وخیلی کم میومد خونه محسن وآقا حسام کلی باااش حرف می زدن ولی اونوحرف هیشکی رو گوش نمی داد از اون روز که عمه خواست بمونه تا به الان که دوماه گذشته ومهرداد حرفی از رفتن نزده
هنوزم منو اون باهم حرف نزدیم حتا به هم سلامم نمی کنیم
بدتراز همه این بود که فهمیده بودم مهرداد با لیلی رابطه داشته واین باعث شد بیشتر ازش متنفر بشم مخصوصا وقتی به لیلی محبت می کرد محبتش در حد کمک کردن بهش نگهداری از مانی بود می گفت لیلی خسته میشه یا گاهی وقت ها براش خرید می کرد ومی آورد خونه سر میز غذا برای لیلی غذا می کشید یا گاهی باهم می رفتن پیاده روی درست بود با لیلی حرف نمی زد ولی محبتش رو ازش دریغ نمی کرد وهنوزم گاهی وقت ها صدای التماس های لیلی میومد که می خواست مهرداد اونو ببخشه واون نمی بخشید چی رو من نمی دونستم لیلی چیکار کرده مهرداد اونو نمی بخشه یه بار از محسن پرسیدم که بهم اخم کرد وگفت : تو رابطه ای مهرداد ولیلی اصلا دخالت نکنم فکر کنم حق داشت چون لیلی خیلی بد دهن بود وچند بار که عمه بهش تذکر می داد درست رفتار کنه اون به شدت عصبی می شد وبا عمه دعوا می کرد که اونوقت مهرداد می فهمید بالیلی بحث می کرد که چرا با مادرش بد حرف زده خلاصه این خونه گاهی وقت ها در آرامش بود وگاهی وقت پر از سروصدا دعوا وتوهین چیزی که محسن می گفت قبل از ورود لیلی نبوده
به خواسته ای محسن وعمه به لیلی خیلی کمک می کردم که مانی اذیتش نکنه واین باعث شد بیشتر وقت ها مانی پیش من باشه خیلی دوسش داشتم وحرکات بچگونه اش باعث می شد براش ذوق کنم ولی مهرداد از رفتارش معلوم بود اصلا خوشش نمیاد با بچه اش بازی کنم بد اخلاق
۶۳.۶k
۱۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.