گیسو کمندPart:51
#گیسو_کمندPart:51
با سر ب معنای مسئله ای نیست عقب رفتن وتک خنده پر حرصی کردو کوبوندم رو چمنا و خودشم افتاد روم چرا اینجوری شد اخهه نفسم رفت و چشامو از درد کمرم بستم لاشخوررر
ک کنار کوشم پچ زد هنوز برام مص بچه ای کمند خانم لال شدم کمند خانم !
با حرص هولش دادم ک تکون نخورد و خیره چشای سبز عسلیش گفتم ؛پا شین اونور خاهشن انقدر خودتونو بمن نچسبونید
صاف ایستاد و دستشو بطرفم گرفت الان چیکار کنم نمیتونم ک دستمو بهش ندم ولی ناچار دستمو تو دستش گذاشتم
تا خاستم بلند شم دستمو ول کرد با جیغ بنفشی خاستم نقش زمین شم ک گرفتتم این چش شد یهو روانییی نفس نفس میزدمو قلبمو تو دهنم حس میکردم خیلی بد بود اما اون همچنان خیره به گردنم بود و دستشو از کمرم باز کردم عقب رفتم که یا لمس گردنبد گفتم ؛ یادگاره با اخم ی نیم نگاهیی بهم کردواز اونجا خارج شد ب اطراف نگاه کردم هوووف خارج شدنم از اینجا تقریبا غیر ممکنه دوربینا سیم خاردار و بادیگاردا برام سخت بود خیلی با همراهی اجبار دوستاش به داخل وارد شدم و غذای مفصلی بهم دادن باهاشون اشنا شدم ادمای بدی نبودن کلیم باهاشون حال کردم باوا باحال بودن*****همه بچه ها رفته بودن و منم خونه تنها و با در قفل شده
حالا چیکار کنم چجوری فرار کنم اصلا مغزم کار نمیکنه اه لئون اه خدا بگم چیکارت کنه
اه کمند خنگ کمند خنگ خونه تنهاییی یعنی کسی تو خونه نیست حتی علیسان
مثل فشنگ از رو مبل پریدم اره باید ازش ی اتو ی چیزی ک نابودش کنه پیدا کنم تا بدم ب لئون و بتونم برگردم ایران
خوشحال بشکنی زدم و رقصیدم جانمی جان من ی پرندم ارزو دارم ک بالم باشی دای دادای دای لای لالای لای
دیگه خنگ بازی بسه بسمت طبقه بالا قدم برداشتم تقریبا پرواز کردم
اتاقارو یک ب یک گشتم
اتاق اولی دخترونه با دکوریسیون کالباسی و ابی بود اتاق بعدی فقط وسایل ورزشی مثل وزنه .و کیسه بکس و بکس ....
باحال بودم من عاشق وسایل ورزشیم
بیخیال سراغ اتاق بعدی رفتم ک اتاق شیکی بود با نمای طوسی و سیاه و تخت زمینی سیاه و ی مبل راحتی بزرگ طوسی کنارش و ی کمد بزرگ لباس و کیسه بکس کنارش و ی میز و صندلی کاریم ک روش لپ تاپ بود بسنده بود کلن اتاق بزرگی بود و همه چیز داشت با ی قاب عکس بزرگ علیسان بالای تختش
ن اصلا هم جذاب نیست اخه کجای این یابو جذابه اخه کی گفت جذابه شونه ای به بیخیالی بالا انداختم و بسمت کمد رفتم زیرو روش کردم چیزی نبود نبود نبود
ایششش
مرتبشون کردم بسمت میز کارش رفتم کشو هاشو باز کردم کلی برگه بود اما چیز خاصی نبود ی عکس پیدا کردم ی عکس بچه خیلی خوشگل واییی چ نازه
نگاه ب پشتش کردم ی تاریخ و ی حرف ب ترکی
Abi
برادر مشکوک بود گذاشتم سر جاشو و خاستم برم بیرون اما مجسمه ای کناره و گوشه اتاق دیدم
با سر ب معنای مسئله ای نیست عقب رفتن وتک خنده پر حرصی کردو کوبوندم رو چمنا و خودشم افتاد روم چرا اینجوری شد اخهه نفسم رفت و چشامو از درد کمرم بستم لاشخوررر
ک کنار کوشم پچ زد هنوز برام مص بچه ای کمند خانم لال شدم کمند خانم !
با حرص هولش دادم ک تکون نخورد و خیره چشای سبز عسلیش گفتم ؛پا شین اونور خاهشن انقدر خودتونو بمن نچسبونید
صاف ایستاد و دستشو بطرفم گرفت الان چیکار کنم نمیتونم ک دستمو بهش ندم ولی ناچار دستمو تو دستش گذاشتم
تا خاستم بلند شم دستمو ول کرد با جیغ بنفشی خاستم نقش زمین شم ک گرفتتم این چش شد یهو روانییی نفس نفس میزدمو قلبمو تو دهنم حس میکردم خیلی بد بود اما اون همچنان خیره به گردنم بود و دستشو از کمرم باز کردم عقب رفتم که یا لمس گردنبد گفتم ؛ یادگاره با اخم ی نیم نگاهیی بهم کردواز اونجا خارج شد ب اطراف نگاه کردم هوووف خارج شدنم از اینجا تقریبا غیر ممکنه دوربینا سیم خاردار و بادیگاردا برام سخت بود خیلی با همراهی اجبار دوستاش به داخل وارد شدم و غذای مفصلی بهم دادن باهاشون اشنا شدم ادمای بدی نبودن کلیم باهاشون حال کردم باوا باحال بودن*****همه بچه ها رفته بودن و منم خونه تنها و با در قفل شده
حالا چیکار کنم چجوری فرار کنم اصلا مغزم کار نمیکنه اه لئون اه خدا بگم چیکارت کنه
اه کمند خنگ کمند خنگ خونه تنهاییی یعنی کسی تو خونه نیست حتی علیسان
مثل فشنگ از رو مبل پریدم اره باید ازش ی اتو ی چیزی ک نابودش کنه پیدا کنم تا بدم ب لئون و بتونم برگردم ایران
خوشحال بشکنی زدم و رقصیدم جانمی جان من ی پرندم ارزو دارم ک بالم باشی دای دادای دای لای لالای لای
دیگه خنگ بازی بسه بسمت طبقه بالا قدم برداشتم تقریبا پرواز کردم
اتاقارو یک ب یک گشتم
اتاق اولی دخترونه با دکوریسیون کالباسی و ابی بود اتاق بعدی فقط وسایل ورزشی مثل وزنه .و کیسه بکس و بکس ....
باحال بودم من عاشق وسایل ورزشیم
بیخیال سراغ اتاق بعدی رفتم ک اتاق شیکی بود با نمای طوسی و سیاه و تخت زمینی سیاه و ی مبل راحتی بزرگ طوسی کنارش و ی کمد بزرگ لباس و کیسه بکس کنارش و ی میز و صندلی کاریم ک روش لپ تاپ بود بسنده بود کلن اتاق بزرگی بود و همه چیز داشت با ی قاب عکس بزرگ علیسان بالای تختش
ن اصلا هم جذاب نیست اخه کجای این یابو جذابه اخه کی گفت جذابه شونه ای به بیخیالی بالا انداختم و بسمت کمد رفتم زیرو روش کردم چیزی نبود نبود نبود
ایششش
مرتبشون کردم بسمت میز کارش رفتم کشو هاشو باز کردم کلی برگه بود اما چیز خاصی نبود ی عکس پیدا کردم ی عکس بچه خیلی خوشگل واییی چ نازه
نگاه ب پشتش کردم ی تاریخ و ی حرف ب ترکی
Abi
برادر مشکوک بود گذاشتم سر جاشو و خاستم برم بیرون اما مجسمه ای کناره و گوشه اتاق دیدم
۶.۹k
۱۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.