گیسو-کمندPart:52
#گیسو-کمندPart:52
عجیب غریب و ترسناک بود با بینی خیلی بزرگ موجود بود یا چی
تا بسمتش قدم برداشتم قلبم شروع کرد به تپیدن و استرس گرفتم مجسمه رو نوازشش کردم زشت بود اما خاستنی بینیشو نوازش کردم با فشار بی اراده دستم رو بینی بزرگش رفت پایین و از دیوار گاوصندوقی عرق کرده بودمو میترسیدم یعنی چی تو این گاوصندوقه
تاریخ تولدشو زدم ن اشتباه بود چند تا هم فرضی زدم ولی ن اههه زود ک با داد علیسان وا رفتم :بچه هااکجایین
وای زود بینیشو درست کردم ک گاوصندوق رفت تو و دیوار بسته شد بسمت بیرون فرار کردم ک دقیقا جلوم تکیه داده بود به دیوار هینی گفتم و دستمو رو قلبم گذاشتم
؛وا ترسیدم چرا مص جن میمونید
بیخیال خیرم بود متفکرانه دستپاچه بودم و عرق کرده بودم
ی قدم بم نزدیک شد عقب عقب رفتم چسبیدم ب دیوار قلبم داشت دیوانه وا میکوبید وایییی
خدا الان پس میوفتم دستشو گذاشت کنار سرم و خیرم بود با اخم ریزی بین ابروهاش
دستشو با پرویی از رو گردنم کشید تا ترقوهم ک قطرات عرق ازش سر میخوردن تکونی خوردم و مور مور شدم دهنم قفل شده بود و نمیتونستم حرفی بزنم
ازم خیلی قد بلند تر بود بزور میرسیدم ب شونش
خیره شدم ب چشماش ک گفتم؛ و..ولم کنید
ک همونجوری پرسید ؛ وسایلتو تو اتاق من گم کرده بودی ؟ حالا بگوکمند میخای ک زری بش تحویل بدی
؛اشتباهی امده بودم
و نزدیکتر صورتم شد این کاراش باعث میشد رشته کلاماتم پاره شند و ب تته پته بیوفتم ک انگشت اشارشو از گردنم بالا برد قصدش چیه من ب گردنم حساسم بدجوری رو عصابم بود انگشتش
؛توعم گفتی برم ی چرخی توش بزنم ببینم چی داره
زود گفتم ؛ نه ...نه ک انگشتش نشست رو لبم و گفت ؛هیسسس نشنوم
رسما خفه شدم
اب دهنمو بزور قورت دادم داشتم ذوب میشدم خدایا این چرا اینقدر تیز بود
-میدونی خیلی سعی دارم باهات خوب تا کنم اما گند میزنی نکن ...نکن
+من ...من نفهمیدم اتاق شماست وقتی فهمیدم امدم بیرون
_اتاق من ترس داشت انقدر ترسیدی راپنزل ؟!سرشو کج کرده بود خیره گردنم بود وبا انگشت سبابه ب بازی گرفته بود
_اخه خیلی عرق کردی و استرس داری خنسردو بدون هیچ حسی بود نفسام تند تند شدو خیرش شدم ثانیه ها مص قرنها میگذشت
خیلی نزدیکم بود خیلی تا حالا پسری اینقدر نزدیکم نشدع بود +من ..من تنفسم گرف بخاطر اون اخه اتاقتون پر از بوی ادکولونه
داشتم میرفتم اسپریمو بزنم اصلا قانع نشد من چجوری این دروغو سرهم کردم هووفف
سرشو گذاشت کنار گوشم و تب دار و با خش گفت ؛ اصلا ...اصلا سعی نکن بمن دروغ بگی ب هیچ وجه ...چون طرف حسابم هرکیم باشه چ راپنزل چ سفید برفی غذای سگام میشه
وحشت زده نگاهش کردم کنار رفت و ازم فاصله گرفت و نفس راحتی کشیدم اما از شنیدن حرف اخرش مو ب تنم سیخ شده بود با ی چشمک وارد منو کنار زدو وارد
عجیب غریب و ترسناک بود با بینی خیلی بزرگ موجود بود یا چی
تا بسمتش قدم برداشتم قلبم شروع کرد به تپیدن و استرس گرفتم مجسمه رو نوازشش کردم زشت بود اما خاستنی بینیشو نوازش کردم با فشار بی اراده دستم رو بینی بزرگش رفت پایین و از دیوار گاوصندوقی عرق کرده بودمو میترسیدم یعنی چی تو این گاوصندوقه
تاریخ تولدشو زدم ن اشتباه بود چند تا هم فرضی زدم ولی ن اههه زود ک با داد علیسان وا رفتم :بچه هااکجایین
وای زود بینیشو درست کردم ک گاوصندوق رفت تو و دیوار بسته شد بسمت بیرون فرار کردم ک دقیقا جلوم تکیه داده بود به دیوار هینی گفتم و دستمو رو قلبم گذاشتم
؛وا ترسیدم چرا مص جن میمونید
بیخیال خیرم بود متفکرانه دستپاچه بودم و عرق کرده بودم
ی قدم بم نزدیک شد عقب عقب رفتم چسبیدم ب دیوار قلبم داشت دیوانه وا میکوبید وایییی
خدا الان پس میوفتم دستشو گذاشت کنار سرم و خیرم بود با اخم ریزی بین ابروهاش
دستشو با پرویی از رو گردنم کشید تا ترقوهم ک قطرات عرق ازش سر میخوردن تکونی خوردم و مور مور شدم دهنم قفل شده بود و نمیتونستم حرفی بزنم
ازم خیلی قد بلند تر بود بزور میرسیدم ب شونش
خیره شدم ب چشماش ک گفتم؛ و..ولم کنید
ک همونجوری پرسید ؛ وسایلتو تو اتاق من گم کرده بودی ؟ حالا بگوکمند میخای ک زری بش تحویل بدی
؛اشتباهی امده بودم
و نزدیکتر صورتم شد این کاراش باعث میشد رشته کلاماتم پاره شند و ب تته پته بیوفتم ک انگشت اشارشو از گردنم بالا برد قصدش چیه من ب گردنم حساسم بدجوری رو عصابم بود انگشتش
؛توعم گفتی برم ی چرخی توش بزنم ببینم چی داره
زود گفتم ؛ نه ...نه ک انگشتش نشست رو لبم و گفت ؛هیسسس نشنوم
رسما خفه شدم
اب دهنمو بزور قورت دادم داشتم ذوب میشدم خدایا این چرا اینقدر تیز بود
-میدونی خیلی سعی دارم باهات خوب تا کنم اما گند میزنی نکن ...نکن
+من ...من نفهمیدم اتاق شماست وقتی فهمیدم امدم بیرون
_اتاق من ترس داشت انقدر ترسیدی راپنزل ؟!سرشو کج کرده بود خیره گردنم بود وبا انگشت سبابه ب بازی گرفته بود
_اخه خیلی عرق کردی و استرس داری خنسردو بدون هیچ حسی بود نفسام تند تند شدو خیرش شدم ثانیه ها مص قرنها میگذشت
خیلی نزدیکم بود خیلی تا حالا پسری اینقدر نزدیکم نشدع بود +من ..من تنفسم گرف بخاطر اون اخه اتاقتون پر از بوی ادکولونه
داشتم میرفتم اسپریمو بزنم اصلا قانع نشد من چجوری این دروغو سرهم کردم هووفف
سرشو گذاشت کنار گوشم و تب دار و با خش گفت ؛ اصلا ...اصلا سعی نکن بمن دروغ بگی ب هیچ وجه ...چون طرف حسابم هرکیم باشه چ راپنزل چ سفید برفی غذای سگام میشه
وحشت زده نگاهش کردم کنار رفت و ازم فاصله گرفت و نفس راحتی کشیدم اما از شنیدن حرف اخرش مو ب تنم سیخ شده بود با ی چشمک وارد منو کنار زدو وارد
۵.۲k
۱۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.