عشق اول
همه میگویند
عشق اول بهترین است
افسانهای و خیال انگیز
برای من اما
این گونه نبود
بین ما حس مبهمی بود و شاید هم نبود
جرقهای که روشن و خاموش شد
حتی دستهایم نلرزید
وقتی ریسمان یادداشتهای کوچک
یا روبان یک دسته از نامه را گشودم
تنها ملاقات ما
بعد از این همه سال
گفتگویی سرد
درکنار یک میز و دو صندلی بود
عشقهای دیگر هنوز درون من
عمیق نفس میکشند
اما این عشق حتی نفس کوتاهی برای آه هم نیست
اما هنوز در من جاری است
و می تواند کاری را انجام دهد که
هیچ عشقی هرگز قادر به انجام آن نیست
فراموش نشده
نه حتی در خواب
که میتواند مرا به مرگ عادت دهد
ویسلاوا شیمبورسکا
ترجمه : مرجان وفایی
عشق اول بهترین است
افسانهای و خیال انگیز
برای من اما
این گونه نبود
بین ما حس مبهمی بود و شاید هم نبود
جرقهای که روشن و خاموش شد
حتی دستهایم نلرزید
وقتی ریسمان یادداشتهای کوچک
یا روبان یک دسته از نامه را گشودم
تنها ملاقات ما
بعد از این همه سال
گفتگویی سرد
درکنار یک میز و دو صندلی بود
عشقهای دیگر هنوز درون من
عمیق نفس میکشند
اما این عشق حتی نفس کوتاهی برای آه هم نیست
اما هنوز در من جاری است
و می تواند کاری را انجام دهد که
هیچ عشقی هرگز قادر به انجام آن نیست
فراموش نشده
نه حتی در خواب
که میتواند مرا به مرگ عادت دهد
ویسلاوا شیمبورسکا
ترجمه : مرجان وفایی
۱.۹k
۲۷ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.