21
#21
عشق ووفش💜♾️💙
ارسلان: رفتم اتاقش و درازش کردم رو تخت باهمون لباسا پتو رو کشیدم روش فقط شالشو در اوردم پیشونیشو بوس کردم و رفتم پایین در خونه رو بستم لباسامو عوض کردم و خابیدم
صبح ساعت 9
نیکا: چشامو باز کردم که دیدم تو اتاقمم من کی چی ها
پرت شدم که یادم افتاد تو ماشین خابم برد اما دیگه بیدار نشدم پس چطو اومدم اینجا
لباسامم که تنمه فق شالم نیس
پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون
ارسلان: صب بخیر خشگلم
نیکا: صب بخیر
ارسلان من دیشب که خابم برد اما تو اتاقم بودم چیشد
ارسلان: خاب بودی تو ماشین دلم نیومد بیدارت کنم واس همین بغلت کردم گذاشتمت اتاقت حالا هم بیخیال بیا صبحانه بخور
نیکا: باشه
نشستم روبه روس روی میز و شروع کردم به خوردن
ارسلان: نمیخاسم اتفاقای دیشبو یادش بندازم که دوباره حالش بد بشه
نیکا فیلم ببینیم
نیکا: باشه
رفتیم و ارسلان فیلمو گذاش
نگاه میکردیم که ایفون به صدا در اومد
ارسلان: من باز میکنم
رفتم سمت ایفون که دیدم زهراس برداشتم ایفونو
بله؟!
زهرا: ارسلان منم در باز کن
ارسلان: درو باز کردم که اومد داخل حیاط بعدم در ورودی رو باز کردم که هودش بیاد و رفتم پیش نیکا نشستم
زهرا: رفتم داخل که دیدم نیکا پیش ارسلان نشسته و یه لباس استین کوتاه با یه شلوار اسلش مشکی پوشیده و موهاشم بازه عصبی شدم
ارسلاااانن
ارسلان: بله
زهرا: میشع بگی اینجا گه خبره
ارسلان: یه تگاهی به این ور و اونور کردم
خبری نیس که
نیکا: خندم گرف ولی زود قطعش کردم چون وسط دعوا بود
زهرا: نیکا میتونم ازت بپرسم که تو خواهر واقعی ارسلانی یا ن
نیکا: نگاهی به ارسلان کردم نمیدونستم چی بگم
40 تا کام🗿🫰🏻
خبرای بد😃🫶🏻نمیدونم چرا پروفشو عوض کردم فک کنم چون اولین عکس دم دستم بود😂
#ارسلان#نیکا#دیانا#متین#ممد#پانیذ#عسل#رضا#مهراب#مهدیس#دپ#رمان#اکیپ#عاشقانه#شکست#مرگ#دخترونه#پسرونه#رفیق#ضربه#ویسگون#دپرس#عذاب#عشق#ارنیکا#اردیا#متینکا#متدیا#محردیس#محرشاد#عسلئو#پانلو#مونیکا#کاپل#قشنگ#کلیپ#تتلو#بیلیایلیش#بیتیاس#بلکپینک#ای مووی#ادیت#تکسچر#کادر#اینشات
عشق ووفش💜♾️💙
ارسلان: رفتم اتاقش و درازش کردم رو تخت باهمون لباسا پتو رو کشیدم روش فقط شالشو در اوردم پیشونیشو بوس کردم و رفتم پایین در خونه رو بستم لباسامو عوض کردم و خابیدم
صبح ساعت 9
نیکا: چشامو باز کردم که دیدم تو اتاقمم من کی چی ها
پرت شدم که یادم افتاد تو ماشین خابم برد اما دیگه بیدار نشدم پس چطو اومدم اینجا
لباسامم که تنمه فق شالم نیس
پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون
ارسلان: صب بخیر خشگلم
نیکا: صب بخیر
ارسلان من دیشب که خابم برد اما تو اتاقم بودم چیشد
ارسلان: خاب بودی تو ماشین دلم نیومد بیدارت کنم واس همین بغلت کردم گذاشتمت اتاقت حالا هم بیخیال بیا صبحانه بخور
نیکا: باشه
نشستم روبه روس روی میز و شروع کردم به خوردن
ارسلان: نمیخاسم اتفاقای دیشبو یادش بندازم که دوباره حالش بد بشه
نیکا فیلم ببینیم
نیکا: باشه
رفتیم و ارسلان فیلمو گذاش
نگاه میکردیم که ایفون به صدا در اومد
ارسلان: من باز میکنم
رفتم سمت ایفون که دیدم زهراس برداشتم ایفونو
بله؟!
زهرا: ارسلان منم در باز کن
ارسلان: درو باز کردم که اومد داخل حیاط بعدم در ورودی رو باز کردم که هودش بیاد و رفتم پیش نیکا نشستم
زهرا: رفتم داخل که دیدم نیکا پیش ارسلان نشسته و یه لباس استین کوتاه با یه شلوار اسلش مشکی پوشیده و موهاشم بازه عصبی شدم
ارسلاااانن
ارسلان: بله
زهرا: میشع بگی اینجا گه خبره
ارسلان: یه تگاهی به این ور و اونور کردم
خبری نیس که
نیکا: خندم گرف ولی زود قطعش کردم چون وسط دعوا بود
زهرا: نیکا میتونم ازت بپرسم که تو خواهر واقعی ارسلانی یا ن
نیکا: نگاهی به ارسلان کردم نمیدونستم چی بگم
40 تا کام🗿🫰🏻
خبرای بد😃🫶🏻نمیدونم چرا پروفشو عوض کردم فک کنم چون اولین عکس دم دستم بود😂
#ارسلان#نیکا#دیانا#متین#ممد#پانیذ#عسل#رضا#مهراب#مهدیس#دپ#رمان#اکیپ#عاشقانه#شکست#مرگ#دخترونه#پسرونه#رفیق#ضربه#ویسگون#دپرس#عذاب#عشق#ارنیکا#اردیا#متینکا#متدیا#محردیس#محرشاد#عسلئو#پانلو#مونیکا#کاپل#قشنگ#کلیپ#تتلو#بیلیایلیش#بیتیاس#بلکپینک#ای مووی#ادیت#تکسچر#کادر#اینشات
۴۸.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.