پارت6
لبامو بروم کنار لبش بوسش کردم بوست عمیق بعد اونم بوسم کرد دستاشو ول کردمو دست حلقه کردم دور کمرش
بعدش سرمو بردم تو گردنش بوسش کردم که گردنش کبود شد
بعد رفتیم خونه من
به محض اینکه رفتیم داخل بازم بوسش کردم
نیکا:رفتم جلو اینه گردنمون دیدم
وای ارسلان الان به مامانم چی بگم
ارسلان:بگو یادگاری عشقمه
نیکا:خفشو
ارسلان:امشبو بمون
نیکا:به مامان بابام چی بگم
ارسلان:بگو خونه دیانایی شب تولدشه یه دروغ بگو
نیکا:باشه
به مامانم زنگ زدم با کلی غر زدن اجازه داد
فیلمو دیدم بعدشم خوابیدیم ارسلان بغلم کردو خوابیدیم
بیدار شدم ارسلان سفت بغلم کرده اووووف
ولم کننن
ارسلان:نمیخوام(خوابالود)
نیکا:یکم شیطونکم گرفت رو موهاش حساسه
قیچی کنارم تو کشو بود
کشو رو باز کردم موهاشو گرفتم قیچی گذاشتم
ارسلان:نیکا چیکار میکنی
نیکا:ولم کن موهاتو کوتاه میکننما
ارسلان:نیکام ننن نکینیا🤧
نیکا:ول کن
ارسلان:باشه برو
نیکا:دویدم
ارسلان:دویدم دنبالش
نیکا:ارسلان گشنمههه
ارسلان:گرفتمش بغلم
خوب میخوای موهای منو کوتا کنی وروجک
نیکا:ورجک؟
ارسلان:آره
نیکا:اخم کردم😒
ارسلان:اخمو بیا بریم صبحونه
نیکا:آخ جون صبحونه
ارسلان:🤣
نیکا:کوفت:😒
نشستیم صبحونه خوردیم
تموم شد جمعش کردمکه مامان زنگ زد اوه اوه
نیکا:سلام مامان
مامان:چند شبه خونه نمیای همش خونه دوستات پلاسی(انقد داد میزد که گوشیو از گوشم دور کردم)
نیکا:وای مامان تازه از خواب پاشدم نیم ساعت دیگه خونم
بعدش سرمو بردم تو گردنش بوسش کردم که گردنش کبود شد
بعد رفتیم خونه من
به محض اینکه رفتیم داخل بازم بوسش کردم
نیکا:رفتم جلو اینه گردنمون دیدم
وای ارسلان الان به مامانم چی بگم
ارسلان:بگو یادگاری عشقمه
نیکا:خفشو
ارسلان:امشبو بمون
نیکا:به مامان بابام چی بگم
ارسلان:بگو خونه دیانایی شب تولدشه یه دروغ بگو
نیکا:باشه
به مامانم زنگ زدم با کلی غر زدن اجازه داد
فیلمو دیدم بعدشم خوابیدیم ارسلان بغلم کردو خوابیدیم
بیدار شدم ارسلان سفت بغلم کرده اووووف
ولم کننن
ارسلان:نمیخوام(خوابالود)
نیکا:یکم شیطونکم گرفت رو موهاش حساسه
قیچی کنارم تو کشو بود
کشو رو باز کردم موهاشو گرفتم قیچی گذاشتم
ارسلان:نیکا چیکار میکنی
نیکا:ولم کن موهاتو کوتاه میکننما
ارسلان:نیکام ننن نکینیا🤧
نیکا:ول کن
ارسلان:باشه برو
نیکا:دویدم
ارسلان:دویدم دنبالش
نیکا:ارسلان گشنمههه
ارسلان:گرفتمش بغلم
خوب میخوای موهای منو کوتا کنی وروجک
نیکا:ورجک؟
ارسلان:آره
نیکا:اخم کردم😒
ارسلان:اخمو بیا بریم صبحونه
نیکا:آخ جون صبحونه
ارسلان:🤣
نیکا:کوفت:😒
نشستیم صبحونه خوردیم
تموم شد جمعش کردمکه مامان زنگ زد اوه اوه
نیکا:سلام مامان
مامان:چند شبه خونه نمیای همش خونه دوستات پلاسی(انقد داد میزد که گوشیو از گوشم دور کردم)
نیکا:وای مامان تازه از خواب پاشدم نیم ساعت دیگه خونم
۱۷.۲k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.