murder of love پارت 2 بخش 2
هنگ کردم ، به معنی واقعی کامه هنگ کردم ، پژمان از کجا میدونست که یه حس هایی به ترنم داشتم و شایدم دارم ، حدود سه سالی میشه که ندیدمشون و قرار بود همین فردا دوباره کسیو ببینم که تو این مدت فکرم درگیرش بوده . یعنی امکانش هست که کس دیگه ای هم به جز پژمان از این قضیه با خبر باشه ؟، ولی هنوز نفهمیده بودم چرا بهم گفته بود که قبل از اومدن خانواده عمو بای اینارو بهم بگه ! اینارو از همون پشت تلفنم میتونست بگه
+ تو از کجا خبر داری ؟
_ نپر وسط حرفم ! ببین اینو بزار به پای اینکه دوستتم و بیشتر از هرکسی میشناسمت ولی حرف اصلیم این نیست اصلا اگه فقط میخواستم همینو بهت بگم که پشت تلفنم میشد بگم چه اصراری داشت تورو بکشونم اینجا ؟ دلیل اصلی که اوردم اینجا اینبود که ... خب ... ببین نمیدونم چجوری بهت بفهمونم ...
+ انقد دست دست نکن پژمان ، میگی یا برم ؟
_ خیلی خب ! ترنم داره .. با سامان ... نامزد میکنه .
تموم شد . به همین راحتی ؟ به همین اسونی ترنم از دستم در رفت ؟ به همین راحتی پشت کرد به همه احساساتم به اون دختر ؟ اونم با کی ؟ سامان ؟ برادر بزرگتره ی پژمان ؟ لابد قرار بود همین فردا خبر نامزدشونو بگن و پژمان برا همین منو کشید اینور تا اون موقع گاف ندم و یهو کپ نکنم .
+ اون همچین کاری نمیکنه !
غرید : ارشیااا
+ گفتم اون همچین کاری نمیکنه ....
_ اصلا چرا انقد ازش مطمعنی ؟ بهت قول داه بود ؟ گفته بود منتظرش باشی ؟ اصلا بهت دل بسته بود ؟
حق با پژمان بود ، ترنم فقط منو به چشم یه پسر عمو میدید همینو بس !
+ چرا داری اینارو بهم میگی ؟
_ میدونم اعصابات خرابه فقط موقتی نیست خب ؟ ببین باید کاری کنیمک ه این نامزدیشون به هم بخوره .
+ چرا داری اینو میگی ؟
_ تو چته ؟ مگه نمیخوای ترنم با سامان نباشه ؟ خب با یه تیر دو نشون میزنیم دیگه، کاری میکنیم که ترنم از سامان بدش بیاد ، سامان حتی ادم متعهدی هم نیست ، خودتم خوب میدونی رابطم با سامان بدجوری شکر ابه و دلیلشم که میدونی !
+ پژمان ؟! تو هرچقدرم از سامان بدت بیاد بازم حاضر نمیشی زندگیشو داغون کنی . یه چیزی اینجا اشتباهه . چرا .. میخوای ... رابطه ترنم و ... سامان ... به هم بخوره ؟
یهو زد سیم اخر : چون عااااارم میااااااااااااد بگم برادرم سامانههههههههه، کسی که همش رنگ عوض میکنه با چند نفر بوده و بعدشش همشونو عین یه تیکه اشغال پرت کرده بیروووووووون و حالا هم چشمش دخترعموی رفیقمو گرفته باشهههه
+ باشه داد نزن ! قبول سامانو میشناسم ولی اون نشون دیگه چیه ؟ تو گفتی با یه تیر دو نشون میزنیم نشون بعدی چیه ؟
سرشو انداخت پایین و اروم گفت : یه مسله ایه مربوط به من و سامان .
+ پس بگو میخوای یجورایی انتقام بگیری اره ؟
_ برا تو چه فرقی داره ؟ حداقل میتونی به ترنم نزیکتر شی .
کوتاه اومدم ! شاید برای این بود که الان مغزم درست و حسابی کار نمیکرد ، ولی هرچقدر هم که گیج باشم میتونستم بفهمم که یه چیزی اینجا میلنگه ! که از پژمان با شناختی که ازش داشتم همون اول کاری حرفیو میزنه و بعد نه چیزیو کم میکنه نه بیش . و این یعنی خودم باید میفهمیدم که قضیه اصلی از چه قراره .
+ تو از کجا خبر داری ؟
_ نپر وسط حرفم ! ببین اینو بزار به پای اینکه دوستتم و بیشتر از هرکسی میشناسمت ولی حرف اصلیم این نیست اصلا اگه فقط میخواستم همینو بهت بگم که پشت تلفنم میشد بگم چه اصراری داشت تورو بکشونم اینجا ؟ دلیل اصلی که اوردم اینجا اینبود که ... خب ... ببین نمیدونم چجوری بهت بفهمونم ...
+ انقد دست دست نکن پژمان ، میگی یا برم ؟
_ خیلی خب ! ترنم داره .. با سامان ... نامزد میکنه .
تموم شد . به همین راحتی ؟ به همین اسونی ترنم از دستم در رفت ؟ به همین راحتی پشت کرد به همه احساساتم به اون دختر ؟ اونم با کی ؟ سامان ؟ برادر بزرگتره ی پژمان ؟ لابد قرار بود همین فردا خبر نامزدشونو بگن و پژمان برا همین منو کشید اینور تا اون موقع گاف ندم و یهو کپ نکنم .
+ اون همچین کاری نمیکنه !
غرید : ارشیااا
+ گفتم اون همچین کاری نمیکنه ....
_ اصلا چرا انقد ازش مطمعنی ؟ بهت قول داه بود ؟ گفته بود منتظرش باشی ؟ اصلا بهت دل بسته بود ؟
حق با پژمان بود ، ترنم فقط منو به چشم یه پسر عمو میدید همینو بس !
+ چرا داری اینارو بهم میگی ؟
_ میدونم اعصابات خرابه فقط موقتی نیست خب ؟ ببین باید کاری کنیمک ه این نامزدیشون به هم بخوره .
+ چرا داری اینو میگی ؟
_ تو چته ؟ مگه نمیخوای ترنم با سامان نباشه ؟ خب با یه تیر دو نشون میزنیم دیگه، کاری میکنیم که ترنم از سامان بدش بیاد ، سامان حتی ادم متعهدی هم نیست ، خودتم خوب میدونی رابطم با سامان بدجوری شکر ابه و دلیلشم که میدونی !
+ پژمان ؟! تو هرچقدرم از سامان بدت بیاد بازم حاضر نمیشی زندگیشو داغون کنی . یه چیزی اینجا اشتباهه . چرا .. میخوای ... رابطه ترنم و ... سامان ... به هم بخوره ؟
یهو زد سیم اخر : چون عااااارم میااااااااااااد بگم برادرم سامانههههههههه، کسی که همش رنگ عوض میکنه با چند نفر بوده و بعدشش همشونو عین یه تیکه اشغال پرت کرده بیروووووووون و حالا هم چشمش دخترعموی رفیقمو گرفته باشهههه
+ باشه داد نزن ! قبول سامانو میشناسم ولی اون نشون دیگه چیه ؟ تو گفتی با یه تیر دو نشون میزنیم نشون بعدی چیه ؟
سرشو انداخت پایین و اروم گفت : یه مسله ایه مربوط به من و سامان .
+ پس بگو میخوای یجورایی انتقام بگیری اره ؟
_ برا تو چه فرقی داره ؟ حداقل میتونی به ترنم نزیکتر شی .
کوتاه اومدم ! شاید برای این بود که الان مغزم درست و حسابی کار نمیکرد ، ولی هرچقدر هم که گیج باشم میتونستم بفهمم که یه چیزی اینجا میلنگه ! که از پژمان با شناختی که ازش داشتم همون اول کاری حرفیو میزنه و بعد نه چیزیو کم میکنه نه بیش . و این یعنی خودم باید میفهمیدم که قضیه اصلی از چه قراره .
۲۵.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.