فیک جانگ کوک(نفرت نمی گذارد عاشق باشم)پارت۱۵*
از زبان سوهو:
تو ماشین نه جیمین چیزی گفت نه من.
رسیدیم خونه جیمین و جینا یهو جینا پرید تو بقلم و با هم نشستیم رو کاناپه منم بقل اون گریه کردم جیمینم رفت .
به جینا همه چی رو گفتم .یک ربع بعد هم جینا گفت من یه نیسم ساعت یه جا کار دارم بر می گردم.
از زبان جینا:
دیگه حتی روم نمیشه تو صورت حیمین و سوهو نگاه کنم با این کاری که جانگ کوک کرد.رسیدم دم در خونه سوهو و کوک زنگ در رو زدم.در رو کوک باز کرد تاحالا انقدر تو عمرم پریشون ندیده بودمش چشماش از شدت گریه پف کرده بود صورتش قرمرز شده بود.ولی من به اینا کار نداشتم یه سلی زدم تو صورتش و گفتم
جینا:خاک تو صرت کوک که انقدر اشغالی اون دختره اومده بود برگرده پیشت با هزار و یک ارزو می خواست همه چی رو از اول بسازه خیلییییی بیشعوری.اقای جئون جانگ کوک من از این لحظه به بعد برادری به نام کوک ندارم.
کوک:من به اون زن گفته بودم بیاد که......
سوهو:هیسسسس .ببر صداتو هیچی نمی خوام بشنوم.اگر سوهو حتی یه درصد ختی یه درصدم به خواد دیگه با تو باشه من نمی زارم نمی خوام زره زره اب شدن بهترین دوستم رو ببینم.
سریع رفتم سوار ماشینم شدم و برگشتم خونه می دونم یه زره تند رفتار کردم ولی نمی تونم انقد زره زره اب شدن سوهو رو ببینم.
اون خیلی تکیده شده توی این یه ماه.
رفتم خونه کلید انداختم و وارد شدم دیدم سوهو رو کاناپه خوابش برده .قشنگ معلوم بود نه صبحانه خورده نه ناهتر رفتم.یه سه تا موچی انداختم تو ظرف یه اسلاید چیز کیک ژاپنی هم کذاشتم تو ظرفش یه کم هات چاکلت وایت که خیلی دوست داره درست کردم دلم نیومد بیدارش کنم اما اگر تا یه ربع دیگه بیدار نشد خودم بیدارش می کنم
تو ماشین نه جیمین چیزی گفت نه من.
رسیدیم خونه جیمین و جینا یهو جینا پرید تو بقلم و با هم نشستیم رو کاناپه منم بقل اون گریه کردم جیمینم رفت .
به جینا همه چی رو گفتم .یک ربع بعد هم جینا گفت من یه نیسم ساعت یه جا کار دارم بر می گردم.
از زبان جینا:
دیگه حتی روم نمیشه تو صورت حیمین و سوهو نگاه کنم با این کاری که جانگ کوک کرد.رسیدم دم در خونه سوهو و کوک زنگ در رو زدم.در رو کوک باز کرد تاحالا انقدر تو عمرم پریشون ندیده بودمش چشماش از شدت گریه پف کرده بود صورتش قرمرز شده بود.ولی من به اینا کار نداشتم یه سلی زدم تو صورتش و گفتم
جینا:خاک تو صرت کوک که انقدر اشغالی اون دختره اومده بود برگرده پیشت با هزار و یک ارزو می خواست همه چی رو از اول بسازه خیلییییی بیشعوری.اقای جئون جانگ کوک من از این لحظه به بعد برادری به نام کوک ندارم.
کوک:من به اون زن گفته بودم بیاد که......
سوهو:هیسسسس .ببر صداتو هیچی نمی خوام بشنوم.اگر سوهو حتی یه درصد ختی یه درصدم به خواد دیگه با تو باشه من نمی زارم نمی خوام زره زره اب شدن بهترین دوستم رو ببینم.
سریع رفتم سوار ماشینم شدم و برگشتم خونه می دونم یه زره تند رفتار کردم ولی نمی تونم انقد زره زره اب شدن سوهو رو ببینم.
اون خیلی تکیده شده توی این یه ماه.
رفتم خونه کلید انداختم و وارد شدم دیدم سوهو رو کاناپه خوابش برده .قشنگ معلوم بود نه صبحانه خورده نه ناهتر رفتم.یه سه تا موچی انداختم تو ظرف یه اسلاید چیز کیک ژاپنی هم کذاشتم تو ظرفش یه کم هات چاکلت وایت که خیلی دوست داره درست کردم دلم نیومد بیدارش کنم اما اگر تا یه ربع دیگه بیدار نشد خودم بیدارش می کنم
۱۰۹.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.