رمان ~سکوت&شب~ پارت (۱۴)
رمان ~سکوت&شب~ پارت (۱۴)
ویو یانگ سو :
صبح شده بود
رفتم تو پارک نشستم تا جانگ می برسه یک ساعت موندم و نیومد کم کم داشتم تا امید میشدم بهش پیام دادم جواب نداد رفتم خونه و برای آخرین بار بهش پیام دادم جواب نداد
نکنه اتفاقی افتاده ؟
پیام :
یانگ سو : جانگ می خوبی ؟ اتفاقی افتاده ؟
جلو خونتم یعنی جلو خونه خودم تقریبا
پیام آخر و که دادم جانگ می بهم پیام داد
جانگ می : ببخشید میتونی بیای بالا ؟
و در باز شد
جانگ می : بیا طبقه سوم
راستش کمی ترسیدم چرا باید همچین چیزی بگه ما فقط یه بار هم و دیدیم ؟!
رفتم بالا در باز بود
رفتم داخل و جانگ می رو نگران دیدم
یانگ سو : چی شده ؟ جانگ می ؟,
جانگ می : کوپر گم شده
یانگ سو : کوپر
جانگ می : لاکپشتم
جانگ می خیلی نگران بود و معلوم بود اسم ریخته
یانگ سو : میتونم کمکت کنم
جانگ می :.....
یانگ سو : یعنی چیز.... اگه بخوای
جانگ می : کمکم میکنی؟
یانگ سو : حتمی
دنبال لاکپشت جانگ می گشتم همه جا رو گشتم ولی پیدا نکردم
تا اینکه رفتم آشپزخونه و زیر کابینت و نگاه مردم همونجا بود یه لاکپشت اونجا بود
بردمش پیش جانگ می و سریع ازم گرفتش
جانگ می : هوف خیالم راحت شد
ممنونم یانگ سو
یانگ سو : خوشحالم
جانگ می : ؟؟
یانگ سو : ام یعنی خوشحالم که تو خوشحالی
جانگ می : ( لبخند)
میخواستم برم که ....
جانگ می : صب کن ببخشید نتونستم بیام
من کوپر رو خیلی وقت دارم و همه راز های من و میدونه اون تنها کس توی زندگی منه
یانگ سو :خوشحالم که پیدا شد
جانگ می برام یه ظرف رامیون آورد
یانگ سو : نه ممنون من میرم
جانگ می : معلومه که خسته شدی ببخشید!
یانگ سو : .....
جانگ می : میمونی ؟
یانگ سو : آخه...
جانگ می : پس میمونی
چند مین بعد :
جانگ می : شده یه ویس رو چندبار گوش کنید؟ بخاطر صدای طرف...
خیلی یهو این سوال و پرسید....
یانگ سو : خیلی بیشتر از اونی که فکرش و کنی
جانگ می : میشه یه سوال دیگه بپرسم ؟
یانگ سو : اوهوم
جانگ می : اون کی بوده؟
یانگ سو : یکی از دوستام
جانگ می : دختر
یانگ سو : نه پسر بود تصادف کرد دیگه پیشمون نیست
جانگ می : اوه متاسفم واقعا نمیخواستم......
یانگ سو : اشکالی نداره
و رامیون و تموم کردم
یانگ سو : بابات غذا ممنون
جانگ می : منم ازت ممنونم
یانگ سو : (, خنده )
و رفتم......
ادامه دارد........
از پارت بعد تازه داستان شروع میشه.......
ویو یانگ سو :
صبح شده بود
رفتم تو پارک نشستم تا جانگ می برسه یک ساعت موندم و نیومد کم کم داشتم تا امید میشدم بهش پیام دادم جواب نداد رفتم خونه و برای آخرین بار بهش پیام دادم جواب نداد
نکنه اتفاقی افتاده ؟
پیام :
یانگ سو : جانگ می خوبی ؟ اتفاقی افتاده ؟
جلو خونتم یعنی جلو خونه خودم تقریبا
پیام آخر و که دادم جانگ می بهم پیام داد
جانگ می : ببخشید میتونی بیای بالا ؟
و در باز شد
جانگ می : بیا طبقه سوم
راستش کمی ترسیدم چرا باید همچین چیزی بگه ما فقط یه بار هم و دیدیم ؟!
رفتم بالا در باز بود
رفتم داخل و جانگ می رو نگران دیدم
یانگ سو : چی شده ؟ جانگ می ؟,
جانگ می : کوپر گم شده
یانگ سو : کوپر
جانگ می : لاکپشتم
جانگ می خیلی نگران بود و معلوم بود اسم ریخته
یانگ سو : میتونم کمکت کنم
جانگ می :.....
یانگ سو : یعنی چیز.... اگه بخوای
جانگ می : کمکم میکنی؟
یانگ سو : حتمی
دنبال لاکپشت جانگ می گشتم همه جا رو گشتم ولی پیدا نکردم
تا اینکه رفتم آشپزخونه و زیر کابینت و نگاه مردم همونجا بود یه لاکپشت اونجا بود
بردمش پیش جانگ می و سریع ازم گرفتش
جانگ می : هوف خیالم راحت شد
ممنونم یانگ سو
یانگ سو : خوشحالم
جانگ می : ؟؟
یانگ سو : ام یعنی خوشحالم که تو خوشحالی
جانگ می : ( لبخند)
میخواستم برم که ....
جانگ می : صب کن ببخشید نتونستم بیام
من کوپر رو خیلی وقت دارم و همه راز های من و میدونه اون تنها کس توی زندگی منه
یانگ سو :خوشحالم که پیدا شد
جانگ می برام یه ظرف رامیون آورد
یانگ سو : نه ممنون من میرم
جانگ می : معلومه که خسته شدی ببخشید!
یانگ سو : .....
جانگ می : میمونی ؟
یانگ سو : آخه...
جانگ می : پس میمونی
چند مین بعد :
جانگ می : شده یه ویس رو چندبار گوش کنید؟ بخاطر صدای طرف...
خیلی یهو این سوال و پرسید....
یانگ سو : خیلی بیشتر از اونی که فکرش و کنی
جانگ می : میشه یه سوال دیگه بپرسم ؟
یانگ سو : اوهوم
جانگ می : اون کی بوده؟
یانگ سو : یکی از دوستام
جانگ می : دختر
یانگ سو : نه پسر بود تصادف کرد دیگه پیشمون نیست
جانگ می : اوه متاسفم واقعا نمیخواستم......
یانگ سو : اشکالی نداره
و رامیون و تموم کردم
یانگ سو : بابات غذا ممنون
جانگ می : منم ازت ممنونم
یانگ سو : (, خنده )
و رفتم......
ادامه دارد........
از پارت بعد تازه داستان شروع میشه.......
۴.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.