یه روز یه خانمه میره پیش یه نجار میگه کمد خونمون وقتی اتو
یه روز یه خانمه میره پیش یه نجار میگه کمد خونمون وقتی اتوبوس از خیابون رد میشه طبقه چهارمش میلرزه، نجاره میره کمد وتعمیر میکنه وچند روز بعد خانمه میره پیس نجار واین قضیه چند بار تکرار میشه اخرش نجاره قاطی میکنه میگه من میرم تو کمد تا اتوبوس رد شه، از شانس گند نجاره میزنه شوهر زنه میاد خونه ودر کمد وباز میکنه به نجاره میگه تو اینجا چیکار میکنی
نجاره میگه ؛ناموسسسسن اگه بگم اینجا منتظر اتوبوسم باور میکنی!!!!!!!
نجاره میگه ؛ناموسسسسن اگه بگم اینجا منتظر اتوبوسم باور میکنی!!!!!!!
۶.۵k
۳۰ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.