تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ساز است
زیباییِ تو بیشتر از حدّ مجاز است
هرچند که پوشیده غزل گفته ام از تو
گفتند به اصلاحیه ی تازه نیاز است
گفتند و ندیدند که آتش نفسم من
حتّی هوس بوسه ی تو روحگداز است
تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد
آن دکمه ی لامذهب تو باز که باز است
مغرورتر از قویی در برکه ی دوری
که دور و برش همهمه ی یک گله غاز است
گیسوت بلند است و گره دارد بسیار
جذابیت قصه ات از چند لحاظ است
از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد
چابکتر از انگشت زنی چنگ نواز است
عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس
پردلهره مانندِ زمستانِ هراز است
چون سمفونی نابغه ای یکسره در اوج
وقتی که نشیب است، زمانی که فراز است
ای کاش که هر روز بیایی و بگویم
می خواهم عاشق بشوم باز، اجازه اس.!!!؟
آرش شفاعی
زیباییِ تو بیشتر از حدّ مجاز است
هرچند که پوشیده غزل گفته ام از تو
گفتند به اصلاحیه ی تازه نیاز است
گفتند و ندیدند که آتش نفسم من
حتّی هوس بوسه ی تو روحگداز است
تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد
آن دکمه ی لامذهب تو باز که باز است
مغرورتر از قویی در برکه ی دوری
که دور و برش همهمه ی یک گله غاز است
گیسوت بلند است و گره دارد بسیار
جذابیت قصه ات از چند لحاظ است
از زلف تو یک تار به رقص آمده در باد
چابکتر از انگشت زنی چنگ نواز است
عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس
پردلهره مانندِ زمستانِ هراز است
چون سمفونی نابغه ای یکسره در اوج
وقتی که نشیب است، زمانی که فراز است
ای کاش که هر روز بیایی و بگویم
می خواهم عاشق بشوم باز، اجازه اس.!!!؟
آرش شفاعی
۶۴۰
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.