▱ پسرعمه : آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس
▱ پسرعمه : آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس آقا رو ؟
▰ مجری : معلومه که تو رو بیشتر دوس دارم ..
▱پسرعمه : خب خدارو شکر !
▰ مجری : چطور مگه ؟
▱ پسرعمه : هیچی .. زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم . نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی !
▰ مجری ( با عصبانیت ) : بله !؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی !؟
▱ پسرعمه : یه اشتباه محاسباتی بود ، کبریت انداختم تو باکش میخواستم ببینم از اگزوزش آتیش میاد بیرون یا نه !
▰ مجری : مثلاٌ اگه آتیش میومد بیرون چی میشد !؟
▱ پسرعمه : من خوشحال میشدم !
▰ مجری : خدایا یه قدرتی به من بده این بچه رو نزنم !
▱ پسرعمه : خدایا یکم بیشتر بهش قدرت بده ، هنوز نمیدونه خود عباس آقا هم تو ماشین بود !
▰ مجری : معلومه که تو رو بیشتر دوس دارم ..
▱پسرعمه : خب خدارو شکر !
▰ مجری : چطور مگه ؟
▱ پسرعمه : هیچی .. زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم . نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی !
▰ مجری ( با عصبانیت ) : بله !؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی !؟
▱ پسرعمه : یه اشتباه محاسباتی بود ، کبریت انداختم تو باکش میخواستم ببینم از اگزوزش آتیش میاد بیرون یا نه !
▰ مجری : مثلاٌ اگه آتیش میومد بیرون چی میشد !؟
▱ پسرعمه : من خوشحال میشدم !
▰ مجری : خدایا یه قدرتی به من بده این بچه رو نزنم !
▱ پسرعمه : خدایا یکم بیشتر بهش قدرت بده ، هنوز نمیدونه خود عباس آقا هم تو ماشین بود !
۶.۰k
۱۵ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.