.............................. حال.......................
.............................. حال................................
وقتی به خودم اومدم دیدم که داشتم گریه میکردم باورم نمیشد این طور تموم شد
دلم واش تنگ شده اما دیگه دیره
صورتم رو پاک کردم آب معدنی رو برداشتم و خوردم
بعد از چند مین به شرکت رسیدم علی برام ماشین رو باز کرد پیاده شدم رفتم سمت شرکت
............
دکمه آسانسور رو زدم و در آسانسور باز شد طبقه 10 رو زدم تو طبقه 7 واستاد و دو تا پسر و یه دختر وارد آسانسور شدن از اون ها فاصله گرفتم بعد از چند ثانیه به طبقه ده رسید و از آسانسور خارج شدم و سمت شرکت رفتم در رو باز کردم و رفتم تو منشی بلند شد
_سلام خانم خوبین؟؟
_سلام مرسی شما خوبی؟؟
_بله
_آقا اتاق هستن
_بله اجازه بدین بهشون بگم
_زود
باهاش هماهنگ کرد و رفتم سمت در اتاق مدیر عامل در رو زدم که صداش بلند شد
_بفرمایید
رفتم تو و سرش رو بلند کرد بازهم مثل همیشه تو کار اخماش تو هم بود
_سلام وروجک من خوبی
_سلام مرسی خرس قطبی
اومد سمتم و ب. غ . ا. م کرد بعد از چند ثانیه از هم جدا شدیم رفتم روی مبل نشستم
_وضع شرکت تو چه حاله
_عالی دارم با یه شرکت قرار داد میبندم
_عالی اسم و مدیر عامل شرکت کیه
_شرکت لادن مدیر عامل ارکا فروزان
_چی؟؟؟ کی؟؟؟
_چت شد
_با اون شرکت قرار داد نبند
_چرا به موقعش میگم
_اما
پریدم وسط حرفیش و گفتم
_اماو اگر نیار
بلند شدم برم که گفت
_کجا بگم چایی چیزی بیارن
_مرسی کلی درس ریخته سرم دارم میرم اون ها رو بخونم
_باشه المیرا
_شب منتظرم بیا خونه ارسام کار و فلان و بهمان رو هم بهونه نیار
مهلت حرف زدن بهش ندادم و رفتم سمت در از منشی خدافظی کردم و رفتم سمت آسانسور داخل آسانسور شدم طبقه همکف رو زدم بعد از چند مین رسیدم به همکف از آسانسور خارج شدم و سمت علی رفتم
نظرات خودتون رو درمورد رمانم بگید
وقتی به خودم اومدم دیدم که داشتم گریه میکردم باورم نمیشد این طور تموم شد
دلم واش تنگ شده اما دیگه دیره
صورتم رو پاک کردم آب معدنی رو برداشتم و خوردم
بعد از چند مین به شرکت رسیدم علی برام ماشین رو باز کرد پیاده شدم رفتم سمت شرکت
............
دکمه آسانسور رو زدم و در آسانسور باز شد طبقه 10 رو زدم تو طبقه 7 واستاد و دو تا پسر و یه دختر وارد آسانسور شدن از اون ها فاصله گرفتم بعد از چند ثانیه به طبقه ده رسید و از آسانسور خارج شدم و سمت شرکت رفتم در رو باز کردم و رفتم تو منشی بلند شد
_سلام خانم خوبین؟؟
_سلام مرسی شما خوبی؟؟
_بله
_آقا اتاق هستن
_بله اجازه بدین بهشون بگم
_زود
باهاش هماهنگ کرد و رفتم سمت در اتاق مدیر عامل در رو زدم که صداش بلند شد
_بفرمایید
رفتم تو و سرش رو بلند کرد بازهم مثل همیشه تو کار اخماش تو هم بود
_سلام وروجک من خوبی
_سلام مرسی خرس قطبی
اومد سمتم و ب. غ . ا. م کرد بعد از چند ثانیه از هم جدا شدیم رفتم روی مبل نشستم
_وضع شرکت تو چه حاله
_عالی دارم با یه شرکت قرار داد میبندم
_عالی اسم و مدیر عامل شرکت کیه
_شرکت لادن مدیر عامل ارکا فروزان
_چی؟؟؟ کی؟؟؟
_چت شد
_با اون شرکت قرار داد نبند
_چرا به موقعش میگم
_اما
پریدم وسط حرفیش و گفتم
_اماو اگر نیار
بلند شدم برم که گفت
_کجا بگم چایی چیزی بیارن
_مرسی کلی درس ریخته سرم دارم میرم اون ها رو بخونم
_باشه المیرا
_شب منتظرم بیا خونه ارسام کار و فلان و بهمان رو هم بهونه نیار
مهلت حرف زدن بهش ندادم و رفتم سمت در از منشی خدافظی کردم و رفتم سمت آسانسور داخل آسانسور شدم طبقه همکف رو زدم بعد از چند مین رسیدم به همکف از آسانسور خارج شدم و سمت علی رفتم
نظرات خودتون رو درمورد رمانم بگید
۲۱.۷k
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.