(شادی اور) part 13
حفظ کردن تعادل برام سخت بود جیمینا که سمت چپم وایستاده بود دست راستشو گزاشت روی شونه دست راست من(امیدوارم بتونین تصور کنین که چجوری) و گفت
¶میتونی راه بری؟
+*سرشو به نشونه اره تکون داد...هوم
*ویو جیمین*
_با دیدن حالی که داشت فهمیدم نمیتونه درست تعادلشو حفظ کنه دستمو گزاشتم روی پیشونیش که دیدم داره از تب میسوزه یهو کنترلم از درست دادم دستپاچه شدم براید استایل بغلش کردم و سریع رفتم سمت در و زنگو زدم که مامانش درو باز کرد با سرعت رفتم داخل وقتی مامانشو دیدم
¶عمه خیلی تبش بالاس کجا میتونم بخوابونمش؟(با نگرانی)
مامانش رفت سمت اتاق رائون و درشو باز کرد سمت تخت رائون رفت و پتورو کنار زد جیمین هم سریع خوابوندش رو تخت، رائون چشماشو اروم رو هم گزاشت من با مامانش سریع رفتیم توی اشپز خونه عمه یه تشت برداشتم و پر ابش کرد با یه پارچه برداشت منم قرص مسکن برداشتم رفتیم پیش رائون
¶رائون بلد شو این قرصو بخور
کمکش کردم بشینه و قرصشو بخوره مامانش هم پاهاشو گزاشت توی تشت اب تا تبش بیاد پایین
ادامه دارد...
¶میتونی راه بری؟
+*سرشو به نشونه اره تکون داد...هوم
*ویو جیمین*
_با دیدن حالی که داشت فهمیدم نمیتونه درست تعادلشو حفظ کنه دستمو گزاشتم روی پیشونیش که دیدم داره از تب میسوزه یهو کنترلم از درست دادم دستپاچه شدم براید استایل بغلش کردم و سریع رفتم سمت در و زنگو زدم که مامانش درو باز کرد با سرعت رفتم داخل وقتی مامانشو دیدم
¶عمه خیلی تبش بالاس کجا میتونم بخوابونمش؟(با نگرانی)
مامانش رفت سمت اتاق رائون و درشو باز کرد سمت تخت رائون رفت و پتورو کنار زد جیمین هم سریع خوابوندش رو تخت، رائون چشماشو اروم رو هم گزاشت من با مامانش سریع رفتیم توی اشپز خونه عمه یه تشت برداشتم و پر ابش کرد با یه پارچه برداشت منم قرص مسکن برداشتم رفتیم پیش رائون
¶رائون بلد شو این قرصو بخور
کمکش کردم بشینه و قرصشو بخوره مامانش هم پاهاشو گزاشت توی تشت اب تا تبش بیاد پایین
ادامه دارد...
۴.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.