دوست دارم حتی از دور پارت ۸۶
#چانیول
بالا بودم. داشتم با خودم کلنجار میرفتم. واقعا کارم درست بود؟
من نباید با قلب رزی بازی میکردم.
باید میرفتم پیشش.
اومدم پایین دیدیم رزی و جیمین همو بغل کردن و سویون هم اونجا بود. تا منو دید رفت بالا. ولی رزی و جیمین هنوز بودن. رزی به من پشت وایساده بود.
چانیول:....من...من واقعا متاسفم. نمیخواستم این طوری بشه. من نمیخواستم ازتون سواستفاده کنم. باور کنید!.....من...من فقط دوست داشتم. ولی حالا که میبینم قرار نیست همه همیشه به همون چیزی که میخوان برسن. من هم متاسفم، هم اگه بخوای با جیمین باشی قرار نیست که جلوتو بگیرم و اذیتت کنم. ولی من بهت دروغ نگفتم. فقط....فقط میتونم بگم که باعث و بانی همه ی این اتفاقات کمپانی اس ام ه. (نفش بکش برادرم.)
جیمین: اس ام؟؟؟......چ...چطور؟؟
همه اون اتفاقات و فتنه ها رو براشون توضیح دادم.
رزی: خدای من😫
جیمین: فکر نمیکردم که اونا انقد کثیف و پست باشن.
#نویسنده
چانیول باز هم معذرت خواهی کرد و رفت. رزی و جیمین هم رفتن بالا که دیدن همه متعجب دارن نگاشون میکنن. مثل اینکه سویون یه چیزایی گفته بود. ولی اونا دوباره خودشون توضیح دادن که دوباره به هم برگشتن.
و همین طور تمام اون اتفاقات رو.
وقتی بچه ها اینا رو شنیدن تصمیم گرفتن که تمام قرارداد هاشون با کمپانیاشون رو رد کنن.
#یکماهبعد
تقریبا یه ما گذشته و توی این یه ماه قراردادشون رو فسخ کردن و بعد تازه جنی و تهیونگ رو کردن که مشغول تاسیس کمپانی خودشون بودن و تا الان کمپانیشون رو تاسیس کردن و بقیه هم توی اون کار میکن. خیلیای دیگه هم مثل ایتزی و جی آیدل و مامامو توی اونجا دبیو کردن و الان خییییییلی بهترن. کمپانیشون هم خیلی خیلی باعث گسترش کیپاپ شده و قوانینش هم اونقدر سخت و دردناک نیست و آیدل ها هر کاری که بخوان میتونن بکنن ولی با نظارت جتی و تهیونگ. و....
رزی و جیمین هم دوباره بهم برگشتن. ولی ایندفعه رو از هیچ کسی پنهون نکردن.
یه اتفاق قشنگ دیگه هم که افتاد این بود الان جین داره پدر میشه! اونقدر هم هیجان داره که توی همین یه ماهی که فهمیده پنج تا آهنگ برای بچهش خونده. و بیش از حد هم مراقب جیسو هست.
به خاطر همین جیسو توی این ۹ ماه توسط جین با اون قوانین و غذا ها و همین طور به خاطر اینکه نمیزاره تکون بخوره، ۵ کیلو اضافه وزن داشته و الان خیلی ناراحته چون کلی دیگه تا دنیا اومدن بچه مونده.
#رزی
داشتم میرفتم سمت خونه ی جیسو اینا. توی راه یهو یه فر از پشت زد به ماشینم. پیاده شدم.
رزی: آی آقا چرا حواستو جمع نمیکنی؟!
.....: ببخشید خانم.
یکم اومدم جلوتر که بعد انگار یه نفر جلوی دهنمو با یه دستمال گرفت و خماری....
بالا بودم. داشتم با خودم کلنجار میرفتم. واقعا کارم درست بود؟
من نباید با قلب رزی بازی میکردم.
باید میرفتم پیشش.
اومدم پایین دیدیم رزی و جیمین همو بغل کردن و سویون هم اونجا بود. تا منو دید رفت بالا. ولی رزی و جیمین هنوز بودن. رزی به من پشت وایساده بود.
چانیول:....من...من واقعا متاسفم. نمیخواستم این طوری بشه. من نمیخواستم ازتون سواستفاده کنم. باور کنید!.....من...من فقط دوست داشتم. ولی حالا که میبینم قرار نیست همه همیشه به همون چیزی که میخوان برسن. من هم متاسفم، هم اگه بخوای با جیمین باشی قرار نیست که جلوتو بگیرم و اذیتت کنم. ولی من بهت دروغ نگفتم. فقط....فقط میتونم بگم که باعث و بانی همه ی این اتفاقات کمپانی اس ام ه. (نفش بکش برادرم.)
جیمین: اس ام؟؟؟......چ...چطور؟؟
همه اون اتفاقات و فتنه ها رو براشون توضیح دادم.
رزی: خدای من😫
جیمین: فکر نمیکردم که اونا انقد کثیف و پست باشن.
#نویسنده
چانیول باز هم معذرت خواهی کرد و رفت. رزی و جیمین هم رفتن بالا که دیدن همه متعجب دارن نگاشون میکنن. مثل اینکه سویون یه چیزایی گفته بود. ولی اونا دوباره خودشون توضیح دادن که دوباره به هم برگشتن.
و همین طور تمام اون اتفاقات رو.
وقتی بچه ها اینا رو شنیدن تصمیم گرفتن که تمام قرارداد هاشون با کمپانیاشون رو رد کنن.
#یکماهبعد
تقریبا یه ما گذشته و توی این یه ماه قراردادشون رو فسخ کردن و بعد تازه جنی و تهیونگ رو کردن که مشغول تاسیس کمپانی خودشون بودن و تا الان کمپانیشون رو تاسیس کردن و بقیه هم توی اون کار میکن. خیلیای دیگه هم مثل ایتزی و جی آیدل و مامامو توی اونجا دبیو کردن و الان خییییییلی بهترن. کمپانیشون هم خیلی خیلی باعث گسترش کیپاپ شده و قوانینش هم اونقدر سخت و دردناک نیست و آیدل ها هر کاری که بخوان میتونن بکنن ولی با نظارت جتی و تهیونگ. و....
رزی و جیمین هم دوباره بهم برگشتن. ولی ایندفعه رو از هیچ کسی پنهون نکردن.
یه اتفاق قشنگ دیگه هم که افتاد این بود الان جین داره پدر میشه! اونقدر هم هیجان داره که توی همین یه ماهی که فهمیده پنج تا آهنگ برای بچهش خونده. و بیش از حد هم مراقب جیسو هست.
به خاطر همین جیسو توی این ۹ ماه توسط جین با اون قوانین و غذا ها و همین طور به خاطر اینکه نمیزاره تکون بخوره، ۵ کیلو اضافه وزن داشته و الان خیلی ناراحته چون کلی دیگه تا دنیا اومدن بچه مونده.
#رزی
داشتم میرفتم سمت خونه ی جیسو اینا. توی راه یهو یه فر از پشت زد به ماشینم. پیاده شدم.
رزی: آی آقا چرا حواستو جمع نمیکنی؟!
.....: ببخشید خانم.
یکم اومدم جلوتر که بعد انگار یه نفر جلوی دهنمو با یه دستمال گرفت و خماری....
۲۰.۱k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.