عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_اول
P⁵
اون پسره بقلم نشسته و همراه ما داره فیلم نگاه میکنه
منم سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم
جین: اروم باش و سروصدا نکن
ا/ت: چرا دست از سرمون بر نمیداری(خیلی اروم)
جین: دلم میخواد ولی سوال های بی پاسخی دارم که باید جواب بدی
ا/ت: ببین خودتم بکشی من نمیگم
کوک: عزیزم داری با کی حرف میزنی؟
ا/ت: م م من دارم خودم حرف میزنم
کوک: اوکی(با تعجب)
جین: چرا بهش نگفتی من اینجام
ا/ت: چون اگه بهش میگفتم اعصابش به هم میریخت
کوک: ا/ت یه صدای اشنایی میاد!
ا/ت: چ چ چه صدایی
کوک: ا/ت: حالت خوبه؟
ا/ت: اره من حالم خوبه
ویو ا/ت:
یک دفعه چشم کوک به اون پسره افتاد
کوک: ا/ت پاشو بریم خونه، فیلمم که تموم شد
ا/ت: ولی
کوک: ولی نداره پاشو بریم
ا/ت: باشه بریم
ویو ا/ت
ساعت ۱۱ رفتیم خونه شام درست کردم و خوردیم
کوک: چرا بهم نگفتی اون پسره تو سینماست
ا/ت: م م میخواستم اعصابت خورد نشه
کوک: من زیاد با این چیزا اعصابم خورد نمیشه فقط میخوام تو در امنیت باشی
ا/ت: مرسی ولی اعصاب و روان تو هم برای من مهمه
ویوا/ت
رفتیم خوابیدیم و نصف شب پا شدم دیدم.......
برای ادامه ی رمان بهم انرژی بدین🍷🤤
#فصل_اول
P⁵
اون پسره بقلم نشسته و همراه ما داره فیلم نگاه میکنه
منم سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم
جین: اروم باش و سروصدا نکن
ا/ت: چرا دست از سرمون بر نمیداری(خیلی اروم)
جین: دلم میخواد ولی سوال های بی پاسخی دارم که باید جواب بدی
ا/ت: ببین خودتم بکشی من نمیگم
کوک: عزیزم داری با کی حرف میزنی؟
ا/ت: م م من دارم خودم حرف میزنم
کوک: اوکی(با تعجب)
جین: چرا بهش نگفتی من اینجام
ا/ت: چون اگه بهش میگفتم اعصابش به هم میریخت
کوک: ا/ت یه صدای اشنایی میاد!
ا/ت: چ چ چه صدایی
کوک: ا/ت: حالت خوبه؟
ا/ت: اره من حالم خوبه
ویو ا/ت:
یک دفعه چشم کوک به اون پسره افتاد
کوک: ا/ت پاشو بریم خونه، فیلمم که تموم شد
ا/ت: ولی
کوک: ولی نداره پاشو بریم
ا/ت: باشه بریم
ویو ا/ت
ساعت ۱۱ رفتیم خونه شام درست کردم و خوردیم
کوک: چرا بهم نگفتی اون پسره تو سینماست
ا/ت: م م میخواستم اعصابت خورد نشه
کوک: من زیاد با این چیزا اعصابم خورد نمیشه فقط میخوام تو در امنیت باشی
ا/ت: مرسی ولی اعصاب و روان تو هم برای من مهمه
ویوا/ت
رفتیم خوابیدیم و نصف شب پا شدم دیدم.......
برای ادامه ی رمان بهم انرژی بدین🍷🤤
۴۳.۵k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.