عصبی بودن کاردستم داد😡(18)
عصبی بودن کاردستم داد😡(18)
ا/ت:کی بود؟
کوک: تهیونگ
ا/ت: آها. چی گفت؟
کوک : می خواست بدونه جوابم رو گرفتم که بهش بگم
ا/ت: آها
کوک اگه می بینی طولش می دم به خاطر این که بهتر بشناسمت
کوک: این همه کنار هم بودیم هنوز نشناختیم؟
ا/ت: چرا شناختم ولی کامل نه
کوک: ترو خدا زود تر بگو
ا/ت: غر نزن دیگه
کوک ای بابا یی زیر لب گفت
ا/ت
چند ساعتی گذشته بود هوا تاریک شده بود من سکوت رو شکوندم
ا/ت: کوک
کوک: بله
ا/ت: هوا تاریک شده
کوک: خوب
ا/ت:نمی ترسی؟
کوک: نه(خنده کوچیک)
ا/ت: واس چی می خندی
کوک : می خوای گریه کنم؟
ا/ت: کوک من شوخی نکردم (عصبانی )
کوک: چرا عصبانی میشی
ا/ت: کوک بیا برگردیم
کوک: نه
ا/ت:کی بود؟
کوک: تهیونگ
ا/ت: آها. چی گفت؟
کوک : می خواست بدونه جوابم رو گرفتم که بهش بگم
ا/ت: آها
کوک اگه می بینی طولش می دم به خاطر این که بهتر بشناسمت
کوک: این همه کنار هم بودیم هنوز نشناختیم؟
ا/ت: چرا شناختم ولی کامل نه
کوک: ترو خدا زود تر بگو
ا/ت: غر نزن دیگه
کوک ای بابا یی زیر لب گفت
ا/ت
چند ساعتی گذشته بود هوا تاریک شده بود من سکوت رو شکوندم
ا/ت: کوک
کوک: بله
ا/ت: هوا تاریک شده
کوک: خوب
ا/ت:نمی ترسی؟
کوک: نه(خنده کوچیک)
ا/ت: واس چی می خندی
کوک : می خوای گریه کنم؟
ا/ت: کوک من شوخی نکردم (عصبانی )
کوک: چرا عصبانی میشی
ا/ت: کوک بیا برگردیم
کوک: نه
۱۳.۹k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.