عصبی بودن کاردستم داد😡(20)
عصبی بودن کاردستم داد😡(20)
بیببببب بببیب
تهیونگ : سلام کوک جوابت رو گرفتی؟
ا/ت:منم ا/ت داشتیم میرفتیم که یهو کوک افتاد ترو خدا زود تر بیاید(گریه)
تهیونگ : چی افتاد؟
ا/ت: آره. زودتر بیاید( گریه)
تهیونگ : باش............
ا/ت:...........
____________________________
تهیونگ: جیمین باید زودتر کوک رو پیدا کنیم (نگران)
جیمین: چی شده؟
تهیونگ: وقت نداریم بعدا بهت توضیح میدم (نگران)
جیمین : باش
تهیونگ
تو راه همه چیز رو واسش توضیح دادم ولی غذیه ی ا/ت و کوک رو نه
جیمین: الان حالش خوبه؟
تهیونگ : چرا خنگ بازی در میاری میگه افتاده
جیمین: همین جوری بیخودی؟
تهیونگ : چمیدونم
زود تر رفتیم و پیدا شون کردیم
ا/ت: سلام ( اشکاش رو پاک کرد )
تهیونگ : چی شد
ا/ت: نمیدونم یهو افتاد
تهیونگ : جیمین آب رو از تو کیفت بده
جیمین: باش ( آب رو داد )
تهیونگ
آب رو به صورتش پاشیدم ......... (نویسنده = خوب کوک و ا/ت. یادشون رفته بود آب بردارند )
چشماش رو باز کرد
کوک: چته چرا آب می پاشی
تهیونگ : چی شده.؟
کوک:(به خودم اومدم و با این سوال تهیونگ یه تیکه چشمام سیاهی رفت و گفتم) ها نمیدونم ولی انگار یکی با چوب زد تو سرم و بعد چشمام سیاهی رفت
تهیونگ : الان خوبی؟
کوک: آره
تهیونگ : سر گیجه نداری؟
کوک: نه
تهیونگ:خوبه زیاد زربه شدید نبوده
کوک: آره
جیمین: ما دیگه بریم اگه می خوای برو داخل چادر و استراحت کن
کوک: نه....
جیمین و تهیونگ : مادیگه بریم کار نداری؟
کوک: نه
جیمین: بگیر یکم آب بخور
کوک: ممنون
تهیونگ و جیمین : بایی
کوک: بای
ا/ت
هنوز داخل چشمام اشک جمع شده بود و بی اختیار اشک ها بیرون می ریخت و من هی پاکشون می کردم
کوک: ا/ت چرا گریه می کنی؟
ا/ت: هیچی(اشک هام رو پاک کرد)
کوک: آدم که واسه هیچی گریه نمی کنه
ا/ت: کوک بیا بریم داخل چادر یکم استراحت کن
کوک: نه نمی خواد
ا/ت
کوک بلند شد و خودش را تکاند چراغ قوه رو از تو کوله پشتی بیرون آورد و روشن کرد کلی راه رفتیم
من سکوت رو شکوندم
ا/ت:مگه جوابت رو نمی خواستی؟
کوک: چرا ولی گفتی غر نزنم
ا/ت: گرفتی
کوک: واقعا ( خوشحال )
ا/ت: آره.(خوشحال )
کوک: خوب جوابم چیه؟ (خوشحال )
ا/ت: دوستت دارم
کوک: من بیشتر(بغلش کردم ) ......... راستی به تهیونگ زنگ بزنم(از هم جدا شدیم)
ا/ت: نه
کوک: چرا؟
ا/ت: چون که نه
کوک:چرا؟
ا/ت: خوب زنگ بزن ولی بگو که فقط من و شما هفت نفر از این غذیه با خبر باشن باش.؟
کوک: باش
بیببببب بببیب
تهیونگ : سلام کوک جوابت رو گرفتی؟
ا/ت:منم ا/ت داشتیم میرفتیم که یهو کوک افتاد ترو خدا زود تر بیاید(گریه)
تهیونگ : چی افتاد؟
ا/ت: آره. زودتر بیاید( گریه)
تهیونگ : باش............
ا/ت:...........
____________________________
تهیونگ: جیمین باید زودتر کوک رو پیدا کنیم (نگران)
جیمین: چی شده؟
تهیونگ: وقت نداریم بعدا بهت توضیح میدم (نگران)
جیمین : باش
تهیونگ
تو راه همه چیز رو واسش توضیح دادم ولی غذیه ی ا/ت و کوک رو نه
جیمین: الان حالش خوبه؟
تهیونگ : چرا خنگ بازی در میاری میگه افتاده
جیمین: همین جوری بیخودی؟
تهیونگ : چمیدونم
زود تر رفتیم و پیدا شون کردیم
ا/ت: سلام ( اشکاش رو پاک کرد )
تهیونگ : چی شد
ا/ت: نمیدونم یهو افتاد
تهیونگ : جیمین آب رو از تو کیفت بده
جیمین: باش ( آب رو داد )
تهیونگ
آب رو به صورتش پاشیدم ......... (نویسنده = خوب کوک و ا/ت. یادشون رفته بود آب بردارند )
چشماش رو باز کرد
کوک: چته چرا آب می پاشی
تهیونگ : چی شده.؟
کوک:(به خودم اومدم و با این سوال تهیونگ یه تیکه چشمام سیاهی رفت و گفتم) ها نمیدونم ولی انگار یکی با چوب زد تو سرم و بعد چشمام سیاهی رفت
تهیونگ : الان خوبی؟
کوک: آره
تهیونگ : سر گیجه نداری؟
کوک: نه
تهیونگ:خوبه زیاد زربه شدید نبوده
کوک: آره
جیمین: ما دیگه بریم اگه می خوای برو داخل چادر و استراحت کن
کوک: نه....
جیمین و تهیونگ : مادیگه بریم کار نداری؟
کوک: نه
جیمین: بگیر یکم آب بخور
کوک: ممنون
تهیونگ و جیمین : بایی
کوک: بای
ا/ت
هنوز داخل چشمام اشک جمع شده بود و بی اختیار اشک ها بیرون می ریخت و من هی پاکشون می کردم
کوک: ا/ت چرا گریه می کنی؟
ا/ت: هیچی(اشک هام رو پاک کرد)
کوک: آدم که واسه هیچی گریه نمی کنه
ا/ت: کوک بیا بریم داخل چادر یکم استراحت کن
کوک: نه نمی خواد
ا/ت
کوک بلند شد و خودش را تکاند چراغ قوه رو از تو کوله پشتی بیرون آورد و روشن کرد کلی راه رفتیم
من سکوت رو شکوندم
ا/ت:مگه جوابت رو نمی خواستی؟
کوک: چرا ولی گفتی غر نزنم
ا/ت: گرفتی
کوک: واقعا ( خوشحال )
ا/ت: آره.(خوشحال )
کوک: خوب جوابم چیه؟ (خوشحال )
ا/ت: دوستت دارم
کوک: من بیشتر(بغلش کردم ) ......... راستی به تهیونگ زنگ بزنم(از هم جدا شدیم)
ا/ت: نه
کوک: چرا؟
ا/ت: چون که نه
کوک:چرا؟
ا/ت: خوب زنگ بزن ولی بگو که فقط من و شما هفت نفر از این غذیه با خبر باشن باش.؟
کوک: باش
۳۴.۳k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.