پارت ۳ روح کتابخانه
آیور هستم و شما
الکس هستم از آشنایی تون بسیار مفتخرم
بانوی زیبا و پشت دستم و بوسید (اوق ازین لوس بازیا ) از اون روز به بعد هر موقع میرفتم کتاب خونه الکس رو می دیدم تا ۱ ماه این همیشه برای دیدنش به کتابخونه میرفتم ولی امروز که رفتم هیچ خبری از الکس نبود رئیس کتابخونه با الکس دوست بود ازش پرسیدم الکس کجاست ولی اون به من گفت که الکس کیه و من فردی به اسم الکس نمی شناسم تعجب کرده بودم انگار همش یه خواب بود یه خواب که کاش هیچ وقت ازش بیدار نمی شدم بعد اون اتفاق دوباره تبدیل شدم به همون آدم گوشه گیر و تنها
زمان حال =
*:باورم نمی شد اون خودش بود الکس ولی چرا اینجا بود مگه اون فقط یه توهم و خواب نبود چطور اینجاست یعنی باز دارم خواب میبینم
الکس این تویی خودتی
؟:معلومه که خودمم قشنگم
*:حتی باورش هم برام سخت بود انگار دنیارو بهم داده بودن خیلی خوشحال بودم پریدم بغلش نمیدونستم چمه ولی اون لحظه فقط میخواستم تو بغلش باشم
؟:پرید بغلم میدونم الان کلی سوال داری که چرا یک هو غیبم زد و هیچکس نمی دونست من کیَم و حالا بعد چهار سال برگشتم ولی نگران نباش الان وقتشه همه چیز رو بفهمی
*:باتعجب بهش نگاه کردم منظورت از همه چیز چیه اصلا چرا پدربزرگ میخواست من بیام اینجا
؟:خاندان من از گذشته خدمت گذار خاندان شما بودن ولی ما اجازه نداریم تا قبل از ۱۸ سالگیه اربابمون جلوش ظاهر شیم وگرنه تا ۱۸ سالگی اون ما زندانی میشیم من هم همین اتفاق برام افتاد ولی من با انتخاب خودم اومدم پیشت تو اون دوران لحظه های سختی رو سپری کردی ولی متاسفانه بیشتر بهت آسیب زدم
ولی از این به بعد قول میدم همیشه مراقبتم
*:یعنی تو الان خادم منی
؟:نه اول باید خودت این رو قبول کنی و بعد من سوگندبفرستم که همیشه مراقبت میمونم
*:پس الکس من آیور تورا
ادامه داره
برای پارت بعد
۱۰ کامنت
الکس هستم از آشنایی تون بسیار مفتخرم
بانوی زیبا و پشت دستم و بوسید (اوق ازین لوس بازیا ) از اون روز به بعد هر موقع میرفتم کتاب خونه الکس رو می دیدم تا ۱ ماه این همیشه برای دیدنش به کتابخونه میرفتم ولی امروز که رفتم هیچ خبری از الکس نبود رئیس کتابخونه با الکس دوست بود ازش پرسیدم الکس کجاست ولی اون به من گفت که الکس کیه و من فردی به اسم الکس نمی شناسم تعجب کرده بودم انگار همش یه خواب بود یه خواب که کاش هیچ وقت ازش بیدار نمی شدم بعد اون اتفاق دوباره تبدیل شدم به همون آدم گوشه گیر و تنها
زمان حال =
*:باورم نمی شد اون خودش بود الکس ولی چرا اینجا بود مگه اون فقط یه توهم و خواب نبود چطور اینجاست یعنی باز دارم خواب میبینم
الکس این تویی خودتی
؟:معلومه که خودمم قشنگم
*:حتی باورش هم برام سخت بود انگار دنیارو بهم داده بودن خیلی خوشحال بودم پریدم بغلش نمیدونستم چمه ولی اون لحظه فقط میخواستم تو بغلش باشم
؟:پرید بغلم میدونم الان کلی سوال داری که چرا یک هو غیبم زد و هیچکس نمی دونست من کیَم و حالا بعد چهار سال برگشتم ولی نگران نباش الان وقتشه همه چیز رو بفهمی
*:باتعجب بهش نگاه کردم منظورت از همه چیز چیه اصلا چرا پدربزرگ میخواست من بیام اینجا
؟:خاندان من از گذشته خدمت گذار خاندان شما بودن ولی ما اجازه نداریم تا قبل از ۱۸ سالگیه اربابمون جلوش ظاهر شیم وگرنه تا ۱۸ سالگی اون ما زندانی میشیم من هم همین اتفاق برام افتاد ولی من با انتخاب خودم اومدم پیشت تو اون دوران لحظه های سختی رو سپری کردی ولی متاسفانه بیشتر بهت آسیب زدم
ولی از این به بعد قول میدم همیشه مراقبتم
*:یعنی تو الان خادم منی
؟:نه اول باید خودت این رو قبول کنی و بعد من سوگندبفرستم که همیشه مراقبت میمونم
*:پس الکس من آیور تورا
ادامه داره
برای پارت بعد
۱۰ کامنت
۲.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.