نوبت لورنزومونه:)
نوبت لورنزومونه:)
(تو توی حیاط بودی و داشتی قدم میزدی که دیدی یه نفر داره صدات میکنه )
پسره : اوو ا/ت... بلخره پیدات کردم""ا/ت من... من میخواستم یچیزی بدم بهت
ا/ت : اوو سلام بیلز، کاری داشتی؟
بیلز : آره... این برای توعه
*یه شاخه گل رز صورتی و یه جعبه ی کادو ی صورتی*
ا/ت : وای بیلز ممنونم..... *اومدی حرف دیگه ای بزنی که نفسای داغی رو روی گردنت حس کردی... برگشتی و با صورت عصبانی انزو (مخفف لورنزو) مواجه شدی*
انزو : بیب؟ این کادو از طرف کیه؟ آخه جلوم فقط یه مگس میبینم...
ا/ت : انزو... بیلز بهم کادو داده...
بیلز : آره لورنزو... اصن اشکالش چیه؟
انزو : از نظر من، خیلی خیلی اشکال داره، حالا هم این اسباب بازیتو بگیر و گمشو
*انزو، کادو و گل رو محکم پرت کرد تو صورت انزو طوری که دماغش بشدت دچار خونریزی شد😏*
بیلز : تو دیوونه ای برکشایر😔
ا/ت : خواهش میکنم بیلز بس کن و برو معذرت میخوام ازت...
انزو : اصلا هم معذرت نمیخواد
*بیلز رفت و فقط تو موندی و انزو*
ا/ت : اا...انزو؟ ببخشید... واقن نمیخواستم اینطوری شه... آخه اون فقط یه کادو بهم داد....
انزو: نباید ازش میگرفتی... مگه اصن نگفته بودم که با هیچ پسری جز دوستای صمیمیت حرف نمیزنی،؟
ا/ت : خب... نمیشه که.... حالا ببخشید دیگه! توروخدا کشش نده
انزو : مگه میتونم بهت نه بگم آخههههه(:عاشقتم... :)
لایک؟
بعدی ریگولوسه :)
(تو توی حیاط بودی و داشتی قدم میزدی که دیدی یه نفر داره صدات میکنه )
پسره : اوو ا/ت... بلخره پیدات کردم""ا/ت من... من میخواستم یچیزی بدم بهت
ا/ت : اوو سلام بیلز، کاری داشتی؟
بیلز : آره... این برای توعه
*یه شاخه گل رز صورتی و یه جعبه ی کادو ی صورتی*
ا/ت : وای بیلز ممنونم..... *اومدی حرف دیگه ای بزنی که نفسای داغی رو روی گردنت حس کردی... برگشتی و با صورت عصبانی انزو (مخفف لورنزو) مواجه شدی*
انزو : بیب؟ این کادو از طرف کیه؟ آخه جلوم فقط یه مگس میبینم...
ا/ت : انزو... بیلز بهم کادو داده...
بیلز : آره لورنزو... اصن اشکالش چیه؟
انزو : از نظر من، خیلی خیلی اشکال داره، حالا هم این اسباب بازیتو بگیر و گمشو
*انزو، کادو و گل رو محکم پرت کرد تو صورت انزو طوری که دماغش بشدت دچار خونریزی شد😏*
بیلز : تو دیوونه ای برکشایر😔
ا/ت : خواهش میکنم بیلز بس کن و برو معذرت میخوام ازت...
انزو : اصلا هم معذرت نمیخواد
*بیلز رفت و فقط تو موندی و انزو*
ا/ت : اا...انزو؟ ببخشید... واقن نمیخواستم اینطوری شه... آخه اون فقط یه کادو بهم داد....
انزو: نباید ازش میگرفتی... مگه اصن نگفته بودم که با هیچ پسری جز دوستای صمیمیت حرف نمیزنی،؟
ا/ت : خب... نمیشه که.... حالا ببخشید دیگه! توروخدا کشش نده
انزو : مگه میتونم بهت نه بگم آخههههه(:عاشقتم... :)
لایک؟
بعدی ریگولوسه :)
۷.۰k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.