برده عمارت پارت ۲
پارت ۲
.
.
.
راوی:
ا.ت داشت تو خیابونا راه میرفت یه بار دید رفت داخل
_اقا لطفا برام یه ویسکی بیارین
©چشم
درین(مثلا صدا پیامک گوشی)
گوشیم و باز کردم یه پیام از یه شماره ناشناس برام اومده بود نوشته بود:
مثل اینکه خیلی به دوست پسرت اطمینان داری و دوستش داری اما نمیدونی اون داره بهت خیانت میکنه خیلی بدبختی
_چی اون داره بهم خیانت میکنه امکان ندارده
™اگه باورت نمیشه بیا به این آدرسی که میگم........
سریع پا شدم و از بار رفتم بیرون به آدرسی که گفته بود
©خانم کجا میرین ویسکیتون
بعد چند مین رسیدم به آدرسی که گفته بود
چی امکان نداشت جونگهیون داشت یه دختر و میبو•سید با دیدن من خشکش زد و سریع دختر رو پس زد
جونگ هیون:ا.ت عشقم همه چی رو برات توضیح میدم
رفتم جلو و یه سیلی خوابوندم در گوشش
_چیو میخوای توضیح بدی مرتیکه اشغال من به تو اعتماد مردم دوست داشتم اون موقع تو با من این کارو میکنی با یه هر• زه بهم خیانت میکنی واقعا برات متاسفم
(همه حرفاشو به گریه میگه)
جونگ هیون: ا.ت دیگه داری زیاده روی میکنی مراقب حرف زدنت باش
_ههه الان بهت بر خورد در موردش اونجوری گفتم ها هردوتاتون عوضیین
اون حرف زدو با گریه از اونجا زد بیرون و رفت
جونگ کوک ویو:
بعد جلسه یه سر رفتم خونه خیلی خسته بودم امروز قرار بود به بارهام یه سری بزنم چون خیلی وقته نرفتم اون جا یکم خوابیدم بعدش بیدار شدم دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم راه افتادیم و به بار رسیدیم همشون با دیدن من اومدن و احترام گذاشتن کارا خوب پیش میرفتم مثل اینکه مشتریا هم راضی بودن به چندتاشون سر زدیم و بعد تقریبا دو ساعت راه افتادیم به سمت بار آخری بعد چند مین رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل این بار نسبت به بقیه شیکتره و بیشتر مشتریای اینجا سلبریتی ها و حتی نماینده های مجلسن
وقتی رفتم داخل همه کارکنا دم در ایستاده بودن برای ادای احترام چون میدونستن که امروز میخوام بیام چند دقیقه اونجا بودم همه چی مرتب بود پس تصمیم گرفتم برم بلند شدم و از اتاق زدم بود که یه دفعه....
خب اینم از پارت ۲
شرط ها:
like:²⁰
comment:¹⁵
.
.
.
راوی:
ا.ت داشت تو خیابونا راه میرفت یه بار دید رفت داخل
_اقا لطفا برام یه ویسکی بیارین
©چشم
درین(مثلا صدا پیامک گوشی)
گوشیم و باز کردم یه پیام از یه شماره ناشناس برام اومده بود نوشته بود:
مثل اینکه خیلی به دوست پسرت اطمینان داری و دوستش داری اما نمیدونی اون داره بهت خیانت میکنه خیلی بدبختی
_چی اون داره بهم خیانت میکنه امکان ندارده
™اگه باورت نمیشه بیا به این آدرسی که میگم........
سریع پا شدم و از بار رفتم بیرون به آدرسی که گفته بود
©خانم کجا میرین ویسکیتون
بعد چند مین رسیدم به آدرسی که گفته بود
چی امکان نداشت جونگهیون داشت یه دختر و میبو•سید با دیدن من خشکش زد و سریع دختر رو پس زد
جونگ هیون:ا.ت عشقم همه چی رو برات توضیح میدم
رفتم جلو و یه سیلی خوابوندم در گوشش
_چیو میخوای توضیح بدی مرتیکه اشغال من به تو اعتماد مردم دوست داشتم اون موقع تو با من این کارو میکنی با یه هر• زه بهم خیانت میکنی واقعا برات متاسفم
(همه حرفاشو به گریه میگه)
جونگ هیون: ا.ت دیگه داری زیاده روی میکنی مراقب حرف زدنت باش
_ههه الان بهت بر خورد در موردش اونجوری گفتم ها هردوتاتون عوضیین
اون حرف زدو با گریه از اونجا زد بیرون و رفت
جونگ کوک ویو:
بعد جلسه یه سر رفتم خونه خیلی خسته بودم امروز قرار بود به بارهام یه سری بزنم چون خیلی وقته نرفتم اون جا یکم خوابیدم بعدش بیدار شدم دوش گرفتم و لباسمو پوشیدم راه افتادیم و به بار رسیدیم همشون با دیدن من اومدن و احترام گذاشتن کارا خوب پیش میرفتم مثل اینکه مشتریا هم راضی بودن به چندتاشون سر زدیم و بعد تقریبا دو ساعت راه افتادیم به سمت بار آخری بعد چند مین رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل این بار نسبت به بقیه شیکتره و بیشتر مشتریای اینجا سلبریتی ها و حتی نماینده های مجلسن
وقتی رفتم داخل همه کارکنا دم در ایستاده بودن برای ادای احترام چون میدونستن که امروز میخوام بیام چند دقیقه اونجا بودم همه چی مرتب بود پس تصمیم گرفتم برم بلند شدم و از اتاق زدم بود که یه دفعه....
خب اینم از پارت ۲
شرط ها:
like:²⁰
comment:¹⁵
۷.۷k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.