پارت چهار
#پارت_چهار
شرط 47 نفر بشیم
راوی: بچه ها شاید یکم گیج شده باشین جریان اینه که جونگ یون و کوک توی زندگی قبلیشون با هم بودن و از این به بعد زندگی قبلیشونه (اگه فیلم کره ای قدیمی دیده باشین پس با مدل لباساشون آشنایید)
#ویو_جونگ_یون_در_زندگی_قبلی
امروز صبح بیدار شدم و کارامو کردم رفتم کمک مامانم واسه دوشیدن شیر گاو ها که دیدم یه پسره وایساده پیش بابام و داره باهاش حرف میزنه خیلی خوشگل بود محوش شده بودم که به خودم اومدم دیدم مامانم داره صدام میزنه
مامان: جونگ یوناا. جونگ یون جونگ یون
جونگ یون: عا... بله... مامان
مامان: حواست کجاست چند بار صدات زدم بیا کمکم کن زود باش
جونگ یون:ببخشید اومدم
داشتم کمک مامانم میکردم که گفتم
جونگ یون: مامان اون پسره کیه؟
مامان: اون اسمش جئون جونگ کوکه تازه اومده به این شهر جایی رو نداره به خاطر همین بابات گفت اینجا بمونه ولی باید تو کشاورزی کمکش کنه
#ویو_جونگ_یون
بعد کمک کردن به مامانم ب رفتم توش بازار و واسه سوپ وسایل خریدم وقتی توی راه خونه سرم پایین بود که خوردم به یکی خواستم بیوفتم که....
#ویو_کوک
داشتم میرفتم بیل رو بیارم که به چیزی خوردم دیدم دختر آقای جانگ بود داشت میفتاد که از کمر گرفتمش خیلی خوشگل بود بهش خیره شده بودم که...
#ویو_جونگ_یون
داشتم میوفتادم که دستی دور کمرم حلقه شد و گرفتم دیدم جونگ کوکه به چشماش خیره شده بودم که....
شرط 47 نفر بشیم
راوی: بچه ها شاید یکم گیج شده باشین جریان اینه که جونگ یون و کوک توی زندگی قبلیشون با هم بودن و از این به بعد زندگی قبلیشونه (اگه فیلم کره ای قدیمی دیده باشین پس با مدل لباساشون آشنایید)
#ویو_جونگ_یون_در_زندگی_قبلی
امروز صبح بیدار شدم و کارامو کردم رفتم کمک مامانم واسه دوشیدن شیر گاو ها که دیدم یه پسره وایساده پیش بابام و داره باهاش حرف میزنه خیلی خوشگل بود محوش شده بودم که به خودم اومدم دیدم مامانم داره صدام میزنه
مامان: جونگ یوناا. جونگ یون جونگ یون
جونگ یون: عا... بله... مامان
مامان: حواست کجاست چند بار صدات زدم بیا کمکم کن زود باش
جونگ یون:ببخشید اومدم
داشتم کمک مامانم میکردم که گفتم
جونگ یون: مامان اون پسره کیه؟
مامان: اون اسمش جئون جونگ کوکه تازه اومده به این شهر جایی رو نداره به خاطر همین بابات گفت اینجا بمونه ولی باید تو کشاورزی کمکش کنه
#ویو_جونگ_یون
بعد کمک کردن به مامانم ب رفتم توش بازار و واسه سوپ وسایل خریدم وقتی توی راه خونه سرم پایین بود که خوردم به یکی خواستم بیوفتم که....
#ویو_کوک
داشتم میرفتم بیل رو بیارم که به چیزی خوردم دیدم دختر آقای جانگ بود داشت میفتاد که از کمر گرفتمش خیلی خوشگل بود بهش خیره شده بودم که...
#ویو_جونگ_یون
داشتم میوفتادم که دستی دور کمرم حلقه شد و گرفتم دیدم جونگ کوکه به چشماش خیره شده بودم که....
۶.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.