𝕻𝖆𝖗𝖙 13
𝕻𝖆𝖗𝖙 13
ویو چند مین بعد
بعد از اینکه سلام کردیم من و جونگ کوک و دوستاش پشت یه میز نشستیم دوستای باحالی داشت خودش هم جوری نبود که ازش بدم بیاد ولی حسی بهش نداشتم اما نمیدونم چرا وقتی اون دختر عمش بهش نزدیک میشد یکم بدم میومد البته حق داشتم به هر حال قرار بود همسرم بشه ولی بازم یچیزی عجیب بود
من و دوستای کوک و خودش دوستای خوبی شده بودیم تنها خوشحالیم این بود که تنها نبودم و دوستایی داشتم
کم کم همه دوستای کوک پخش شده بودن فقط من و کوک بودیم که گفت
_جونگ کوک: من باید برم با بعضی از مهمون ها صحبت کنم همینجا بمون من از اونور بهت دید دارم زیادم مشروب نخور که مست نشی
_ا/ت: باشه
همینجوری نشسته بودم که دختر عمه جونگ کوک اومد کنارم نشست و گفت
_ من. می سون هستم ، از کی با جونگ کوک بودی؟
_ا/ت: خوشبختم ، مدت خیلی زیادی نیست
_می سون: اها، بهش علاقه داری؟
_ا/ت: بله من واقعا جونگ کوک رو خیلی دوست دارم
می سون میخواست حرف بزنه که از بلند گو ها صدای جی هون اومد.
_جی هون: خیلی ممنون که به این مهمونی اومدید
دلیل اینکه این مهمونی ترتیب داده شد این بود که پسرم جونگ کوک بعد مدت ها دختری رو انتخاب کرده که همیار زندگیش باشه از این زوج دعوت میکنم که بیان و برای ما صحبتی بکنن.
دست کوک پشت سرم ظاهر شد که گذاشت روی شونم ک از پشت گفت:
_جونگ کوک:اماده ای
_ا/ت: اره
از روی صندلی بلند شدم و جفتمون به سمت میکروفن رفتیم کل نور ها و چشمای مردم به ما بود.
ویو چند مین بعد
بعد از اینکه سلام کردیم من و جونگ کوک و دوستاش پشت یه میز نشستیم دوستای باحالی داشت خودش هم جوری نبود که ازش بدم بیاد ولی حسی بهش نداشتم اما نمیدونم چرا وقتی اون دختر عمش بهش نزدیک میشد یکم بدم میومد البته حق داشتم به هر حال قرار بود همسرم بشه ولی بازم یچیزی عجیب بود
من و دوستای کوک و خودش دوستای خوبی شده بودیم تنها خوشحالیم این بود که تنها نبودم و دوستایی داشتم
کم کم همه دوستای کوک پخش شده بودن فقط من و کوک بودیم که گفت
_جونگ کوک: من باید برم با بعضی از مهمون ها صحبت کنم همینجا بمون من از اونور بهت دید دارم زیادم مشروب نخور که مست نشی
_ا/ت: باشه
همینجوری نشسته بودم که دختر عمه جونگ کوک اومد کنارم نشست و گفت
_ من. می سون هستم ، از کی با جونگ کوک بودی؟
_ا/ت: خوشبختم ، مدت خیلی زیادی نیست
_می سون: اها، بهش علاقه داری؟
_ا/ت: بله من واقعا جونگ کوک رو خیلی دوست دارم
می سون میخواست حرف بزنه که از بلند گو ها صدای جی هون اومد.
_جی هون: خیلی ممنون که به این مهمونی اومدید
دلیل اینکه این مهمونی ترتیب داده شد این بود که پسرم جونگ کوک بعد مدت ها دختری رو انتخاب کرده که همیار زندگیش باشه از این زوج دعوت میکنم که بیان و برای ما صحبتی بکنن.
دست کوک پشت سرم ظاهر شد که گذاشت روی شونم ک از پشت گفت:
_جونگ کوک:اماده ای
_ا/ت: اره
از روی صندلی بلند شدم و جفتمون به سمت میکروفن رفتیم کل نور ها و چشمای مردم به ما بود.
۳.۶k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.