𝕻𝖆𝖗𝖙 16
𝕻𝖆𝖗𝖙 16
فردا صبح...
ویو جونگ کوک
صبح از خواب پاشدم امروز باید برای یه قرار داد به شرکت میرفتم پس رفتم یه دوش بگیرم تا سرحال بشم
چندمین بعد
وقتی اومدم بیرون ا/ت رو دیدم که روی تخت نشسته و انگار تازه از خواب پا شده
_جونگ کوک: صبح بخیر
_ا/ت: صبح بخیر
_ جونگ کوک: توی چه کاری مهارت داری؟
_ا/ت:من ادیتورم.
_جونگ کوک:عووو چه خوبه میتونی توی شرکت من کار کنی البته اگه دوست داری اینطوری حوصلت هم سر نمیره.
_ا/ت: فکر خوبیه اینطوری لاغر از فکر اینکه دزدیدنم در میام اما باید کی بیام؟
_جونگ کوک: من الان دارم میرم شرکت میتونی باهام بیای که هم با محیط اونجا اشنا شی هم کارای اداریش رو کنی که باهم هر روز بریم تهیونگ و جیمین هم اونجا هستن
_ا/ت: باشه پس من میرم اماده بشم
ویو ا/ت
رفتم دست شویی و کار های لازم ررو کردم بعد که اومدم بیرون کوک داشت از اتاق میزد بیرون که توی همون لحظه گفت
_ من پایین منتظرم اماده شو بیا صبحونه که بعدش بریم
_ا/ت: اوکی
یه لباس ساده اما گرم پوشیدم و یه ارایش نه چندان ملایم کردم و رفتم پایین
به سمت میز که رسیدم همه نشسته بودن می سون هم کنار جونگ کوک نشسته بود و جیمین هم اون طرف جونگ کوک که تا من رو دید رفت صندلی کناری به همه سلام کردم و وسط جونگ کوک و جیمین نشستم می سون داشت برای کوک لاس میزد رو مخ بود دختره یه کیلو هم اول صبحیه ارایش کرده بود فک کرده خوشگلم شده همه شروع کردن به صبحونه خوردن
که مادر بزرگ ازم پرسید
_مادر بزرگ: ا/ت عزیزم برنامه دارید روز عروسی کی باشه
مونده بودم چی بگم که جی هون گفت:
_جی هون: مادر دارم کار هاش رو میکنم که پس فردا باشه که شماهم باشید
_مادر بزرگ: خیلی خوبه برنامه خوبیه
همه صبحونشون رو خوردن و داشتن یکی یکی از روی صندلی ها بلند میشدن
فردا صبح...
ویو جونگ کوک
صبح از خواب پاشدم امروز باید برای یه قرار داد به شرکت میرفتم پس رفتم یه دوش بگیرم تا سرحال بشم
چندمین بعد
وقتی اومدم بیرون ا/ت رو دیدم که روی تخت نشسته و انگار تازه از خواب پا شده
_جونگ کوک: صبح بخیر
_ا/ت: صبح بخیر
_ جونگ کوک: توی چه کاری مهارت داری؟
_ا/ت:من ادیتورم.
_جونگ کوک:عووو چه خوبه میتونی توی شرکت من کار کنی البته اگه دوست داری اینطوری حوصلت هم سر نمیره.
_ا/ت: فکر خوبیه اینطوری لاغر از فکر اینکه دزدیدنم در میام اما باید کی بیام؟
_جونگ کوک: من الان دارم میرم شرکت میتونی باهام بیای که هم با محیط اونجا اشنا شی هم کارای اداریش رو کنی که باهم هر روز بریم تهیونگ و جیمین هم اونجا هستن
_ا/ت: باشه پس من میرم اماده بشم
ویو ا/ت
رفتم دست شویی و کار های لازم ررو کردم بعد که اومدم بیرون کوک داشت از اتاق میزد بیرون که توی همون لحظه گفت
_ من پایین منتظرم اماده شو بیا صبحونه که بعدش بریم
_ا/ت: اوکی
یه لباس ساده اما گرم پوشیدم و یه ارایش نه چندان ملایم کردم و رفتم پایین
به سمت میز که رسیدم همه نشسته بودن می سون هم کنار جونگ کوک نشسته بود و جیمین هم اون طرف جونگ کوک که تا من رو دید رفت صندلی کناری به همه سلام کردم و وسط جونگ کوک و جیمین نشستم می سون داشت برای کوک لاس میزد رو مخ بود دختره یه کیلو هم اول صبحیه ارایش کرده بود فک کرده خوشگلم شده همه شروع کردن به صبحونه خوردن
که مادر بزرگ ازم پرسید
_مادر بزرگ: ا/ت عزیزم برنامه دارید روز عروسی کی باشه
مونده بودم چی بگم که جی هون گفت:
_جی هون: مادر دارم کار هاش رو میکنم که پس فردا باشه که شماهم باشید
_مادر بزرگ: خیلی خوبه برنامه خوبیه
همه صبحونشون رو خوردن و داشتن یکی یکی از روی صندلی ها بلند میشدن
۷.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.