پارت 2
وقتی چشمانم را باز کردم کسی نبود....
همه جا خاکستری شده بود....
سردرگم شده بودم....
دوست داشتم با صدای بلند گریه کنم....
دوست داشتم فقط یک.... فقط یک صدای اشنا بشنوم....
ناگهان صدای بچه ها در دور و اطراف اکو شد و تصاویر کمرنگی مانند خطای دید جلوی چشمم را میگرفت....
اتسوشی: تا وقتی که منو داری شک نکن غم نداری!
اکوتاگاوا: برام فرقی نداره کیه.... فقط اگه کسی اذیتت کرد خودم خوردش میکنم....
دازای: بانوی من افتخار خودکشی دونفره؟
موری: الیس چاننننن چقدر این لباس بهت میاد!!!!
رانپو: بیا خوراکی بخوریمممم
کنیکیدا: تو دنیا سه چیز مهمه
1 دوستات
2 ایده ال هات
3 نظم و ترتیب
و تمام کسانی که میشناخت....
انگار او در دریایی بزرگ سردرگم شده بود....
او تنها شده بود....
تنهای تنها....
بغزش ترکید و شروع کرد به بلند بلند گریه کردن...
تا اینکه صدایی نظرش را جلب کرد:
فقط تو مانده ای! اگر میخواهی بقیه را نجات دهی باید بروی پیش مادر تمام موهبت ها!
و قطع شد....
دختر به سختی بلند شد....
شاید او راست میگفت!
حتی اگر غلط هم بود باید ریسک میکرد و به جلو میرفت....
اشک هایش را پاک کرد و به راهی دراز و سخت روانه شد....
همه جا خاکستری شده بود....
سردرگم شده بودم....
دوست داشتم با صدای بلند گریه کنم....
دوست داشتم فقط یک.... فقط یک صدای اشنا بشنوم....
ناگهان صدای بچه ها در دور و اطراف اکو شد و تصاویر کمرنگی مانند خطای دید جلوی چشمم را میگرفت....
اتسوشی: تا وقتی که منو داری شک نکن غم نداری!
اکوتاگاوا: برام فرقی نداره کیه.... فقط اگه کسی اذیتت کرد خودم خوردش میکنم....
دازای: بانوی من افتخار خودکشی دونفره؟
موری: الیس چاننننن چقدر این لباس بهت میاد!!!!
رانپو: بیا خوراکی بخوریمممم
کنیکیدا: تو دنیا سه چیز مهمه
1 دوستات
2 ایده ال هات
3 نظم و ترتیب
و تمام کسانی که میشناخت....
انگار او در دریایی بزرگ سردرگم شده بود....
او تنها شده بود....
تنهای تنها....
بغزش ترکید و شروع کرد به بلند بلند گریه کردن...
تا اینکه صدایی نظرش را جلب کرد:
فقط تو مانده ای! اگر میخواهی بقیه را نجات دهی باید بروی پیش مادر تمام موهبت ها!
و قطع شد....
دختر به سختی بلند شد....
شاید او راست میگفت!
حتی اگر غلط هم بود باید ریسک میکرد و به جلو میرفت....
اشک هایش را پاک کرد و به راهی دراز و سخت روانه شد....
۳.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.