امیر
وارد عمارت شدیم
چند تا ماشین بود
بنز و فراری و......
از پله ها بالا رفتیم که رستا خیلی آروم گفت : چقدر بزرگه
آیدا : هیس شو
وارد که شدیم چند تا دختر و یه پیرزن مشغول تمیز کاری بودن
کریم با داد گفت : الناااا
دختری سفید پوست و چشم روشن اومد با سرعت سمتش و گفت : ب...بله آقا
کریم : مگه نگفتم کامیار و صدا کن
النا : صد..صداشون کردم گفتن میام
کریم : خوبه گمشو جند تا قهوه بیار و پذیرایی کنید
النا : چشم
آیدا دستاش مشت شده بود
و مشخص بود یاد چی افتاده
گذشته ترسناک خودش
کریم : بشینید دوستان
نشستیم رو مبل های سلطنتی کرم رنگ
کریم : کامیار بالاخره اومدی پسر عجله کن
سرم و برگردوندم و پسری رو دیدم که داشت میومد پایین
کامیار : اوهههه به به نیروی جدید
رز که از اول مسئول عشوه کردن و این چیزا بود تا نظرشو جلب کنه گفت : عجیبه
کامیار نشست و گفت : چی عجیبه
رز : نمیدونستم اینجا خوشتیپ هم داریم
کامیار که مشخص بود خوشش اومد از همینجا فهمیدم زود وا میده ولی آدم تیزیه
کامیار : جدی ؟
رز : چرا که نه
فقط قیافه آرتا دیدنی بود
خیلی
چند تا ماشین بود
بنز و فراری و......
از پله ها بالا رفتیم که رستا خیلی آروم گفت : چقدر بزرگه
آیدا : هیس شو
وارد که شدیم چند تا دختر و یه پیرزن مشغول تمیز کاری بودن
کریم با داد گفت : الناااا
دختری سفید پوست و چشم روشن اومد با سرعت سمتش و گفت : ب...بله آقا
کریم : مگه نگفتم کامیار و صدا کن
النا : صد..صداشون کردم گفتن میام
کریم : خوبه گمشو جند تا قهوه بیار و پذیرایی کنید
النا : چشم
آیدا دستاش مشت شده بود
و مشخص بود یاد چی افتاده
گذشته ترسناک خودش
کریم : بشینید دوستان
نشستیم رو مبل های سلطنتی کرم رنگ
کریم : کامیار بالاخره اومدی پسر عجله کن
سرم و برگردوندم و پسری رو دیدم که داشت میومد پایین
کامیار : اوهههه به به نیروی جدید
رز که از اول مسئول عشوه کردن و این چیزا بود تا نظرشو جلب کنه گفت : عجیبه
کامیار نشست و گفت : چی عجیبه
رز : نمیدونستم اینجا خوشتیپ هم داریم
کامیار که مشخص بود خوشش اومد از همینجا فهمیدم زود وا میده ولی آدم تیزیه
کامیار : جدی ؟
رز : چرا که نه
فقط قیافه آرتا دیدنی بود
خیلی
۱.۸k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.