Fic: are you ghost:??part8
جنی: داشتم میرفتم و دنبال ۲ تا پسر بودم که یهو اون اشغالو دیدم
کوک:نترس من هواتو دارم
جنی:ببین اگه بلایی سر لیسا بیاد تیکه تیکت میکنم(جدی)
کوک: چه خواهر خوبی دلم خواست
ویو جنی: بی اهمیت داشتم دنبال ۲ تا پسر میگشتم که دیدم یه سنگ بزرگ برداشتم و آروم رفتم سمتشون از پشت با سنگ زدم تو سر یکیشون خواستم اینکارو با اون یکی هم کنم که سعی کرد جلومو بگیره ولی وقتی جون خواهر من وسط باشه کسی نمیتونه جلومو بگیره ، با سنگ زدم تو سرش افتادم روش انقدر با سنگ زدم تو سرش که مطمئن شدم مرده که یهو اون یکی بلند شد خواستم اونم بکشم که یهو
اون یکی: هویی منم کوک رفتم تو جسمش
ویو جنی: عجیب بود صورت اون آدم دقیقا شبیه صورت کوک شد و اون ضربه هایی که به سرش زده بودم انگار خوب شده بود(عکس همرو تو اسلاید بعدی میزارم)
جنی: خب اینم ببر واسه داداش مزخرفت
کوک: هوففف باشه
[رفتن خونه]
ویو لیسا: منتظر جنی بودم که در باز شد با نگرانی رفتم سمتش
لیسا: جنییی خوبی؟ چیشدش؟؟
جنی: هیچی تونستم دوباره قتل انجام بدم
ویو لیسا: با این حرفش ازش ترسيدم یعنی خواهر من برای بار سوم آدم کشت؟؟
غیرممکنه
جنی: میترسی ازم نه؟؟ میترسی تورم بکشم؟؟
لیسا: ننن چرا باید بترسم تو خواهر منی هیچوقت اینکارو نمیکنی
جنی: امیدوارم حرفی که میزنی از ته دل باشه
ویو جنی: تهیونگم رفت توی اون جسم و دقیقا اون جسم سالم شد و شبیه چهره تهیونگ شد
لیسا: عهه چه عجیب
جنی: خب دیگه میتونید برید از خونمون
کوک: شما تو خونه مایید
لیسا: ها؟؟؟ ما این خونه رو خریدیم مگه مفتی اومدیم توش
ته: جونگ کوک یادت رفته ما پول کم نداریم؟ بیا بریم یه خونه دیگ بخریم ولش
کوک: هااا راست میگی ولی تهیونگ اصلا برات سوال شد که این دو تا چطور ما رو میبینن؟؟
ته: واییی راست میگی به غیر از اینا دیگه هیچکس ما رو نمیدید
لیسا: خب که چی؟ حالا میشه برین؟
کوک: ببینم شما ۲ تا تو خونه تنها نمیترسید واقعا؟؟
لیسا: اصلا ب ت چ؟ ها؟؟ مگ برا تو مهمه؟؟ اصلا چرا باید مهم باشه؟؟ دوست پسرمی؟؟ بردارمی؟؟ هااا کدومی؟؟
کوک: هی هی آروم باش میدونم از من متنفری ولی ما مجبور شدیم
لیسا: برید بیرون(داد)
ته: کوک بیا بریم اینا الان عصبین
کوک: اوکی بریم ایگوووو نمیتونی از یه جا به یجا دیگ ظاهر شیم
ته: اه اه روح بودن بهتر بودا
کوک: ارههه ولش بریم
[رفتن]
جنی: لیسا من میرم حموم
لیسا:باشه اونی تا بیای برات یه غذای خوشمزه درست میکنم
جنی:اوکی مرسی
کوک:نترس من هواتو دارم
جنی:ببین اگه بلایی سر لیسا بیاد تیکه تیکت میکنم(جدی)
کوک: چه خواهر خوبی دلم خواست
ویو جنی: بی اهمیت داشتم دنبال ۲ تا پسر میگشتم که دیدم یه سنگ بزرگ برداشتم و آروم رفتم سمتشون از پشت با سنگ زدم تو سر یکیشون خواستم اینکارو با اون یکی هم کنم که سعی کرد جلومو بگیره ولی وقتی جون خواهر من وسط باشه کسی نمیتونه جلومو بگیره ، با سنگ زدم تو سرش افتادم روش انقدر با سنگ زدم تو سرش که مطمئن شدم مرده که یهو اون یکی بلند شد خواستم اونم بکشم که یهو
اون یکی: هویی منم کوک رفتم تو جسمش
ویو جنی: عجیب بود صورت اون آدم دقیقا شبیه صورت کوک شد و اون ضربه هایی که به سرش زده بودم انگار خوب شده بود(عکس همرو تو اسلاید بعدی میزارم)
جنی: خب اینم ببر واسه داداش مزخرفت
کوک: هوففف باشه
[رفتن خونه]
ویو لیسا: منتظر جنی بودم که در باز شد با نگرانی رفتم سمتش
لیسا: جنییی خوبی؟ چیشدش؟؟
جنی: هیچی تونستم دوباره قتل انجام بدم
ویو لیسا: با این حرفش ازش ترسيدم یعنی خواهر من برای بار سوم آدم کشت؟؟
غیرممکنه
جنی: میترسی ازم نه؟؟ میترسی تورم بکشم؟؟
لیسا: ننن چرا باید بترسم تو خواهر منی هیچوقت اینکارو نمیکنی
جنی: امیدوارم حرفی که میزنی از ته دل باشه
ویو جنی: تهیونگم رفت توی اون جسم و دقیقا اون جسم سالم شد و شبیه چهره تهیونگ شد
لیسا: عهه چه عجیب
جنی: خب دیگه میتونید برید از خونمون
کوک: شما تو خونه مایید
لیسا: ها؟؟؟ ما این خونه رو خریدیم مگه مفتی اومدیم توش
ته: جونگ کوک یادت رفته ما پول کم نداریم؟ بیا بریم یه خونه دیگ بخریم ولش
کوک: هااا راست میگی ولی تهیونگ اصلا برات سوال شد که این دو تا چطور ما رو میبینن؟؟
ته: واییی راست میگی به غیر از اینا دیگه هیچکس ما رو نمیدید
لیسا: خب که چی؟ حالا میشه برین؟
کوک: ببینم شما ۲ تا تو خونه تنها نمیترسید واقعا؟؟
لیسا: اصلا ب ت چ؟ ها؟؟ مگ برا تو مهمه؟؟ اصلا چرا باید مهم باشه؟؟ دوست پسرمی؟؟ بردارمی؟؟ هااا کدومی؟؟
کوک: هی هی آروم باش میدونم از من متنفری ولی ما مجبور شدیم
لیسا: برید بیرون(داد)
ته: کوک بیا بریم اینا الان عصبین
کوک: اوکی بریم ایگوووو نمیتونی از یه جا به یجا دیگ ظاهر شیم
ته: اه اه روح بودن بهتر بودا
کوک: ارههه ولش بریم
[رفتن]
جنی: لیسا من میرم حموم
لیسا:باشه اونی تا بیای برات یه غذای خوشمزه درست میکنم
جنی:اوکی مرسی
۹.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.