p⁴
p⁴
باد میوزید وموهامو تکون میداد نامجونم کنارم نشسته بود و داشت دوربینو برای عکاسی آماده میکرد.....
کنار دریا وایسادم و کلی عکس گرفتیم داشت
شب میشد
رفتیم رستورانی ک غذای دریایی میپخت
کلی غذا سفارش دادیم...
هانول: حالا از کدوم شروع کنم
و صدفی داخل دهنم گذاشتم... یکم کنار دهنم مونده بود ک نامجون با انگشت پاکش کرد و داخل دهن خودش گذاشت
در طول غذا خوردن کلا نگاهش رو من بود
هانول: چیه؟(خنده)
نامجون: میخوام برای آخرین بار نگات کنم
هانول: چی یعنی چی؟؟؟؟
نامجون: مناز کره میریم و با احتمال زیاد شاید اصلا بر نگردم
برو پیش مادر و پدر ناتنیت..
یک هفته بعد
توی فرودگاه بودیم
نامجون سوار هواپیما شدو رفت
ولی من امید دارم یه روزی ب کره برمیگرده من منتظرش میمونم!
خ
م
ا
ر
ی
حمایتتت بیبی هاممممم؟ ✨🍫🥺
باد میوزید وموهامو تکون میداد نامجونم کنارم نشسته بود و داشت دوربینو برای عکاسی آماده میکرد.....
کنار دریا وایسادم و کلی عکس گرفتیم داشت
شب میشد
رفتیم رستورانی ک غذای دریایی میپخت
کلی غذا سفارش دادیم...
هانول: حالا از کدوم شروع کنم
و صدفی داخل دهنم گذاشتم... یکم کنار دهنم مونده بود ک نامجون با انگشت پاکش کرد و داخل دهن خودش گذاشت
در طول غذا خوردن کلا نگاهش رو من بود
هانول: چیه؟(خنده)
نامجون: میخوام برای آخرین بار نگات کنم
هانول: چی یعنی چی؟؟؟؟
نامجون: مناز کره میریم و با احتمال زیاد شاید اصلا بر نگردم
برو پیش مادر و پدر ناتنیت..
یک هفته بعد
توی فرودگاه بودیم
نامجون سوار هواپیما شدو رفت
ولی من امید دارم یه روزی ب کره برمیگرده من منتظرش میمونم!
خ
م
ا
ر
ی
حمایتتت بیبی هاممممم؟ ✨🍫🥺
۳.۷k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.