- تهیونگی ، زندگی رو تو چی خلاصه میکنی؟!
- تهیونگی ، زندگی رو تو چی خلاصه میکنی؟!
تهیونگ پسرکش رو بغل کرد و روی پاهاش نشوند ، دست هایش را گرفت و بوسهای روی اون کاشت.
+ زندگی؟
+زندگی چشمانت است ، آن دو تیله های مشکی که مروارید های درون آن مانند ستارهای میدرخشند.
+اگر روزی چشمانت را نبینم ، مطمئن باش که مرگم را میبینی
جونگ کوک دستانش را دور گردن معشوقهاش حلقه کرد و بوسهای بر لب هایش گذاشت
- مطمئن باش هیچوقت دیدن چشمانم را از تو دریغ نخواهم کرد ، زندگیِ بیپایانِ من
تهیونگ پسرکش رو بغل کرد و روی پاهاش نشوند ، دست هایش را گرفت و بوسهای روی اون کاشت.
+ زندگی؟
+زندگی چشمانت است ، آن دو تیله های مشکی که مروارید های درون آن مانند ستارهای میدرخشند.
+اگر روزی چشمانت را نبینم ، مطمئن باش که مرگم را میبینی
جونگ کوک دستانش را دور گردن معشوقهاش حلقه کرد و بوسهای بر لب هایش گذاشت
- مطمئن باش هیچوقت دیدن چشمانم را از تو دریغ نخواهم کرد ، زندگیِ بیپایانِ من
۷.۱k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.