شـآ★پرك ٯلـبم
شـآ★پرك ٯلـبم
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐𝟕
بخش: ²
همه رفته بودن به اتاقاشون،آلیس بلند بلند گریه میکرد،لیا همش خودش رو سرزنش میکرد و میگفت تقصیر خودشه
و مادر بزرگش نگران دور اتاق میچرخید و با خودش حرف میزد
«۳:۳٠ شب»
من هنوز اون گوشه نشسته بودم
زانوهامو تو شکمم جمع کرده بودم و سرم روی زانو هام بودن
گریه میکردم و اشک میریختم
تا اینکه بلند شدم و رفتم بالا سرش و باز هم شروع کردم به گریه کردن
اشک ریختم،اشک ریختم و اشک ریختم
"راوی"
پسر از همه جا بی خبر،سرش رو روی شکم معشوقش گذاشته بود و اشک میریخت
نمیدونست که اشک های اون،جادویی ان
در افسانه ها آمده که اگر دونفر بیش از حد به هم وابسته و عشق آنها واقعی باشد،اگر یک طرف به هر دلیلی آسیب ببیند،چه زیاد چه کم،اشک های طرف مقابل میتواند آن را نجات دهد.
دختر دستش را کمی تکان داد و دستش را روی سر پسر گزاشت
"چرا گریه میکنی خرگوش کوچولوم؟"
پسر به ارامی سرش را بالا اورد و با چشمان اشکی و صورت خیس به دخترش نگاه کرد
_ه..ها...هایری؟!تو..واقعا اینجایی؟
دختر به آرامی گفت:
"معلومه که اینجام،پس کجا میتونم باشم؟"
پسر دخترش را بغل کردو بیشتر از قبل گریه کردم
_هایری...فرشتهـم...تو پیشمی...خوشحالم که هنوز اینجایی...
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐𝟕
بخش: ²
همه رفته بودن به اتاقاشون،آلیس بلند بلند گریه میکرد،لیا همش خودش رو سرزنش میکرد و میگفت تقصیر خودشه
و مادر بزرگش نگران دور اتاق میچرخید و با خودش حرف میزد
«۳:۳٠ شب»
من هنوز اون گوشه نشسته بودم
زانوهامو تو شکمم جمع کرده بودم و سرم روی زانو هام بودن
گریه میکردم و اشک میریختم
تا اینکه بلند شدم و رفتم بالا سرش و باز هم شروع کردم به گریه کردن
اشک ریختم،اشک ریختم و اشک ریختم
"راوی"
پسر از همه جا بی خبر،سرش رو روی شکم معشوقش گذاشته بود و اشک میریخت
نمیدونست که اشک های اون،جادویی ان
در افسانه ها آمده که اگر دونفر بیش از حد به هم وابسته و عشق آنها واقعی باشد،اگر یک طرف به هر دلیلی آسیب ببیند،چه زیاد چه کم،اشک های طرف مقابل میتواند آن را نجات دهد.
دختر دستش را کمی تکان داد و دستش را روی سر پسر گزاشت
"چرا گریه میکنی خرگوش کوچولوم؟"
پسر به ارامی سرش را بالا اورد و با چشمان اشکی و صورت خیس به دخترش نگاه کرد
_ه..ها...هایری؟!تو..واقعا اینجایی؟
دختر به آرامی گفت:
"معلومه که اینجام،پس کجا میتونم باشم؟"
پسر دخترش را بغل کردو بیشتر از قبل گریه کردم
_هایری...فرشتهـم...تو پیشمی...خوشحالم که هنوز اینجایی...
۴.۵k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.