جونگ کوک ویو: وقتی موهامو ناز میکرد خیلی ارامش بهم میداد

جونگ کوک ویو: وقتی موهامو ناز میکرد خیلی ارامش بهم میداد
دلم میخواست بیدار نشم ولی مجبور یودم پاشم برم سر کار
جونگ کوک: من باید برم
ا.ت کجا میری(قمگین)
جونگ کوک: سر کار
جونگ کوک: بهت قول میدم زود بر گردم و تنهات نزارم
ا.ت: اما من از تنهایی میترسم
جونگ کوک: چرا کوچولوم
ا.ت: عادت ندارم به تنهایی
جونگ کوک: زودی میام
همو بغل میکنن
ا.ت ویو: الان چند ساعتی میشه که جونگ کوک نیومده و ساعت ۳ شبه و منم نگرانشم یهو صدا در اومد
با سرعت رفتم سمت در و بله جونگ کوک بود
جونگ کوک: سلام
ا.ت: جوابی نداد
جونگ کوک: عامم میدونم از دستم ناراحتی
ا.ت: خیلی
جونگ کوک: امم بیبی گرل ببخشید
ا.ت: من بهت گقتم تنهایی میترسم و تو منو تو خونه تنها گذاشتی تا الان
جونگ کوک: ببخشید عزیزم کارام زیاد بود عوضش جبران میکنم
ا.ت: لازم نکرده اصلا من از اینجا میرم انگار اصیری اوردی
جونگ کوک: میبینم پرو شدی
ا.ت: چی فک کردی؟؟ فک کردی دوست دارم؟؟
جونگ کوک: نداری؟
ا.ت: عه چیزه نه دیگه ندارم اره
جونگ کوک: خیلی ضایعی
ا.ت: خیلی تابلو بودم؟
جونگ کوک: اره مشخصه دوسم داری
ا.ت: اره خب دارم خیلیم دوست دارم
جونگ کوک: اوم منم ۴ بیب و همو بوسیدن