پارت دوم
یونا:
وارد عمارت شدیم خدمتکارهای زیادی اونجا بودن یه خانوم پیر که بیشتر خدمتکارها اون رو آجوما صدا میزدن ما رو راهنمایی کرد خیلی خانوم مهربونی به نظر میرسید باشه اون ما رو به اتاقمون برد و قوانین رو بهمون گفت
آجوما: خب دخترا قوانین رو خوب یادتون باشه چون اگه بهشون عمل نکنید ارباب اعصبانی میشه و تنبیهتون میکنه
یونا : چشم یادمون میمونه
یوری:نگران نباشید حواسمون رو جمع میکنیم
آجوما:خوشحالم که حرف گوش کن هستین (با لبخند)
راوی:
یونا و یوری گرم صحبت با آجوما بودن که یکی از خدمتکار ها اومد گفت که بانو هانول از عمارت فرار کرده
یونا:
درباره اون سه ارباب و بانو هانول ازآجوما شنیدم خیلی دلم برای هانول و ارباب کوک سوخت یاده خودم افتادم آجوما ازمون خواست تا بیرون عمارت این اطراف دنبال هانول بگردیم چون خدمتکار ها دردسر درست کرده بودن خودش مجبور شد بمونه و به اینجا رسیدگی کنه
وارد عمارت شدیم خدمتکارهای زیادی اونجا بودن یه خانوم پیر که بیشتر خدمتکارها اون رو آجوما صدا میزدن ما رو راهنمایی کرد خیلی خانوم مهربونی به نظر میرسید باشه اون ما رو به اتاقمون برد و قوانین رو بهمون گفت
آجوما: خب دخترا قوانین رو خوب یادتون باشه چون اگه بهشون عمل نکنید ارباب اعصبانی میشه و تنبیهتون میکنه
یونا : چشم یادمون میمونه
یوری:نگران نباشید حواسمون رو جمع میکنیم
آجوما:خوشحالم که حرف گوش کن هستین (با لبخند)
راوی:
یونا و یوری گرم صحبت با آجوما بودن که یکی از خدمتکار ها اومد گفت که بانو هانول از عمارت فرار کرده
یونا:
درباره اون سه ارباب و بانو هانول ازآجوما شنیدم خیلی دلم برای هانول و ارباب کوک سوخت یاده خودم افتادم آجوما ازمون خواست تا بیرون عمارت این اطراف دنبال هانول بگردیم چون خدمتکار ها دردسر درست کرده بودن خودش مجبور شد بمونه و به اینجا رسیدگی کنه
۳.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.